داستان هزار ساله انار لرستان/ روایت دیرینه‌ترین زیست‌بوم زاگرس در قاب میوه سرخ + تصاویر
داستان هزار ساله انار لرستان/ روایت دیرینه‌ترین زیست‌بوم زاگرس در قاب میوه سرخ + تصاویر

انار در لرستان فقط یک میوه نیست؛ تپشِ خاموشِ خاک است. از ژرفای زمین برمی‌خیزد، با آب قد می‌کشد و در آفتاب به خونِ روشن بدل می‌شود.

استانها

  خبرگزاری تسنیم، لرستان: در آغاز، پیش از آنکه نامی بر خاک نهاده شود، زمین در خواب خویش می‌تپید. در ژرفای تاریک خاک، دانه‌ای سرخ نهفته بود؛ دانه‌ای از خون.

زمین آن را در دل خود نگاه داشت، چنان‌که مادر نطفه فرزند را. و هنگامی که نخستین باران بر چهره جهان نشست، زمین زاده‌ای سرخ بیرون داد: انار. می‌گویند آن روز، رنگ به جهان آمد. پیش از آن، زمین تنها سبز و خاکی بود، اما با انار، سرخی معنا یافت؛ رنگِ خون، رنگِ زایش، رنگِ حیات.

انار، نخستین‌بار در سینه زمین‌های گرم و خاموش فلات ایران، میان کوه‌های زاگرس و البرز، در برهوتی آکنده از باد و نمک، ریشه دواند. بذر آن از دل سنگ‌های آهکی و رس‌های سرخ برآمد، از نسیمی که از میان دره‌های لرستان می‌گذشت، و از اشک آسمانی که بر گهواره خاک بارید.

دانش زمین‌شناسان می‌گوید که خاستگاه انار به بیش از پنج‌هزار سال پیش بازمی‌گردد. اما در نگاه زمین، این رقم فقط عددی بر پوست یک تاریخ زنده است. درخت انار، پیش از هر تمدنی، پیش از هر زبانی، در جان اقوامی روییده بود که هنوز نامی نداشتند؛ در میان مردمانی که باور داشتند هر میوه، روحی دارد، و انار روح زنی است که هزار دل دارد و هیچ‌گاه نمی‌میرد.

انار نخستین میوه‌ای بود که از زهدان زمین بیرون جُست و در خویش رمزی از جاودانگی داشت. نه چون میوه‌های دیگر که می‌رسند و می‌پوسند، بلکه چون دلی که در هزاران دانه‌اش زندگی پنهان است.

انسان‌های نخست، وقتی برای نخستین‌بار پوسته سخت انار را شکافتند و دانه‌های خون‌گونش را دیدند، در برابرش به خاک افتادند. گمان کردند خون خدایان را در مشت گرفته‌اند.

درون انار، جهانی نهفته بود؛ صدها دانه در کنار هم، بی‌آنکه یکی بر دیگری برتری گیرد. همین هماهنگی و کثرت در وحدت، نخستین درس از کیهان برای بشر بود.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

در میان اقوام باستان، از میان‌رودان تا ایلام و پارس، انار را میوه مقدس می‌دانستند که از پیوند زمین و آسمان زاده شد، و در هر دانه‌اش جرقه‌ای از خورشید نهفته بود.

انار، پیامی از نظم بزرگ طبیعت بود. پوست سخت و درون لطیفش، چون استعاره‌ای از تضاد هستی: بیرون، مقاومت؛ درون، لطافت. بیرون، خاموشی؛ درون، شور زندگی.

انسان، وقتی به انار می‌نگریست، خود را در آینه آن می‌دید: پوسته‌ای سخت از استخوان و پوست، و درونش قلبی تپنده، سرخ، پر از دانه‌های عشق و درد.

در اسطوره‌های هند و ایران، گفته‌اند که در آغاز زمان، سه درخت بر زمین رویید: سرو، انجیر، و انار. سرو، نشان استقامت بود؛ انجیر، نشان دانایی؛ و انار، نشان خون و باروری.

و از میان این سه، تنها انار بود که در هر فصل چیزی برای بخشیدن داشت: گل در بهار، سایه در تابستان، و میوه در پاییز. حتی زمستان که رسید، شاخه‌های خشکیده‌اش چون دستان دعاکننده‌ای به آسمان می‌رفتند، تا باز در بهار زاده شود.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

در متون کهن بابلی، انار را در آیین‌های ازدواج و مرگ به‌کار می‌بردند. در مراسم وصلت، زن و مرد اناری را میان خود می‌شکستند تا دانه‌هایش بر زمین بریزد؛ نشانه‌ای از فرزندان آینده .و در مرگ، انار بر پیکر مردگان می‌نهادند، تا دانه‌هایش در جهان دیگر به زندگی بدل شود. این باور، در اعماق قرون، به ایران و بعدها به یونان نیز راه یافت.

شاید از همین ریشه است که در افسانه پرسفونه، دختر دموتر، نیز انار نقشی مرکزی دارد: او که دانه‌ای از انار جهان زیرین را خورد و برای همیشه میان دو جهان گرفتار شد، نیمی در تاریکی، نیمی در نور. انار، مرز میان مرگ و زندگی شد.

در جهان اسطوره، انار همواره مرزی است میان دو سوی هستی: میان مرگ و تولد، میان خون و باران، میان خاک و آسمان. شاید از همین‌روست که رنگش چنین میانجی‌گر است؛ نه سرخ تیره خون، نه روشن چون آفتاب؛ بلکه چیزی میان این دو، مانند شفق: لحظه‌ای که روز و شب در آغوش هم‌اند.

از مهر تا اهورا: رازِ سرخ در میان سنگ و آتش

از روزی که انسان به خویش آینه‌ای داد و در آن نگریست، دانست که زندگی نه در آسمان که در زمین معنا می‌گیرد. و در این معنا، انار به‌سانِ تپنده‌ترین نشانه‌ هستی در کنار او بود. در ایران باستان، این میوه‌ سرخ، به‌منزله‌ خونِ زمین و مهرِ خورشید شناخته می‌شد.

هر جا که آتش می‌سوخت و زمزمه‌ اوستایی برمی‌خاست، انار نیز بر سفره بود؛ نه برای خوردن، بلکه برای یادآوریِ زایش، برای یادآوریِ آن لحظه‌ نخست که زمین مادر شد.

در الواح ایلامیِ شوش، نشانه‌هایی از باغ‌های مقدس آمده‌است، باغ‌هایی که در آن‌ها، درخت انار کنار سرو و نخل کاشته می‌شد. انار در این سرزمین‌ها تنها میوه نبود، بلکه پیکِ آسمان به زمین بود.

در نگاره‌های سفالیِ ایلامی، زنانی با دامن‌های بلند در حال نیایش‌اند و در دستانشان شاخه‌ای از انار. آنان بانوانِ باروری‌اند، نگهبانان زایش و تداوم نسل، و دانه‌های انار، چون تخم‌های سرنوشت، در کف دستانشان می‌درخشند. هر دانه انار، وعده‌ای از تولد بود، و هر درخت، تکراری از زهدان زمین.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

با برآمدنِ امپراتوریِ هخامنشی، انار از دشت و باغ به سنگ و سنگ‌نگاره راه یافت. در تخت‌جمشید، انار در دستان سربازان و فرستادگان ملل دیده می‌شود. آنان در کنار جام‌های زرین و گل‌های نیلوفر، شاخه‌های انار را به داریوش و خشایارشاه پیشکش می‌کنند.

این پیشکش در ظاهر، هدیه‌ای است از فراوانی زمین، اما در باطن، سوگندِ وفاداری به نظم کیهانی است. انار در اینجا، نشانه‌ پیوستگی امپراتوری با برکتِ اهورایی است.

در یکی از سنگ‌نقش‌های پارسه، داریوش در دستانش اناری دارد که به ظرافت تراشیده شده. مورخان می‌گویند این انار، نمادِ باروری و رونق است که از سرزمین‌های شرقی به پادشاه پیشکش می‌شود.

در آیین زرتشت، که جهان را میدان نبرد میان خیر و شر می‌داند، انار در صفِ سپند است؛ در کنارِ آتش و آب و گیاهان مقدس. در متون اوستایی، گیاهِ بارور آمده‌است و در تفاسیر پهلوی، گاه انار با آن یکسان دانسته می‌شود.

در باغ‌های پاسارگاد، که کوروش آن را بر پایه‌ نظم آسمانی بنا کرده بود، درختان انار در کنار چشمه‌ها کاشته می‌شدند. یونانیانِ همراهِ اسکندر، وقتی به این باغ‌ها رسیدند، در شگفت شدند که چرا ایرانیان انار را چنین گرامی می‌دارند.

با گذر زمان، دانه‌های انار همچون واژگان مهاجر، از شرق به غرب رفتند. از فلات ایران به میانرودان و از آن‌جا به سوریه، مصر و یونان. انار در دوران ساسانی به اوج نمادین خود رسید. در هنر سنگ‌تراشی، در جام‌ها و مهرها، در نگارگری‌های مانوی، انار به‌عنوان چشم زمین و میوه‌ پادشاهی  بازنمایی شد.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

در مسیرهای تجاری آن دوران، دانه‌های انار چون سفیران فرهنگ ایران به دیگر سرزمین‌ها رفتند. کاروان‌هایی که از شوش و استخر و کرمانشاه روانه می‌شدند، در کنار زعفران و کندر و فیروزه، انار نیز می‌بردند. با گذشت قرن‌ها، این میوه از سطح آیین و اسطوره، به کالبد زندگی روزمره آمد. در یلدا، در عروسی‌ها، در تولدها، و حتی بر گور مردگان. انار در فرهنگ ایرانی، حلقه‌ای میان دو جهان بود: میان نور و تاریکی، میان تولد و وداع.

اما در هیچ نقطه‌ای از این سرزمین، پیوند انار با خاک و باور به‌اندازه لرستان ژرف و زنده نبوده‌است. لرستان، پیش از آن‌که نامی بر نقشه باشد، تپش بود. تپشِ خاکی که زیر باران، مادر می‌شد و در ترک‌هایش بذر می‌پروراند.

این سرزمین در آغاز، رود بود و سنگ، مه بود و علف. دره‌ها دهان‌هایی بودند رو به آسمان، و کوه‌ها استخوان‌های برافراشته‌ زمین؛ و میان این استخوان‌ها، خون جاری بود: آب. آب‌هایی که از زاگرس می‌جوشیدند و به دشت‌ها می‌لغزیدند، و هر جا که درنگی می‌کردند، زندگی از آن‌جا آغاز می‌شد.

در این جغرافیای زایش، انار تنها یک میوه نبود؛ نشانه بود. نشانه‌ آن‌که این سرزمین می‌تواند بار بردارد، نشانه‌ی آن‌که آب گرمابخش است و خاک، قابله‌ای صبور. انار، فرزندِ گفت‌وگوی آب و سنگ است. از جایی که چشمه بر سینه‌ کوه می‌جوشد تا جایی که ریشه در دشت می‌دود، همه مسیر، داستان مادریِ زمین است.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

انار، دانه‌های آتش در دل زاگرس

زمین لرستان، جایی است که خون و خاک در هم آمیخته‌اند، جایی که هر درخت، ریشه‌ای در اسطوره دارد و هر میوه، نشانی از زایش و رستگاری. در این پهنه‌ کوه و باد و سنگ، انار حافظه‌ای کهن از باروری زمین است.

در لرستان، پیش از آن‌که خط و عدد بیاید، جهان با نشانه‌ها سخن می‌گفت. درخت‌ها پیامبر بودند، سنگ‌ها حافظان خاطره، و میوه‌ها، زبان زمین. در میان همه‌ این زبان‌ها، انار، واژه‌ای بود از جنس خون و روشنایی؛ واژه‌ای که زنان آن را می‌فهمیدند، چون ریشه‌اش در زهدان زمین بود، در همان مکانی که زایش معنا می‌گیرد.

انار، در لرستان، فقط کشاورزی نیست؛ زبان زمین است، ترجمان صبر و دوام در اقلیمی که همیشه بر مرز خشکی و باران زیسته‌است. از تپه‌ها تا دشت‌های پهن کوهدشت، رد انار در سفالینه‌ها، نگاره‌ها و باورها دیده می‌شود. حتی در نقوشی که بر مفرغ‌های کهن لرستان یافت شده، گل و دانه‌ انار، نماد باروری و پیوند میان زمین و زن بوده‌است.

ردّ این میوه، هم‌زمان با نخستین نشانه‌های یکجانشینی بشر در زاگرس است. انار در زاگرس، نه فقط یک گیاه، که مظهر چرخه‌ زیست بود؛ حلقه‌ای میان مرگ و زایش، میان زمستان و بهار، میان زمین و آسمان.

در لایه‌های هزاره‌ پنجم پیش از میلاد، در کنار دانه‌های گندم و جو، بقایای انار یافت شده‌است؛ نشانی از آنکه مردمان این سرزمین، از آغاز، میان نان و خون و انار پیوندی می‌دیدند. هرجا که خاک لرستان سرخ‌تر است، انار بهتر می‌بالد.

کوهدشت، این دشت مقدس میان کوه و آفتاب، از کهن‌ترین زیستگاه‌های این میوه است. ریشه‌های انار در کوهدشت، نه‌تنها در خاک، که در حافظه جمعی مردمش تنیده است.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

این پیوند، قرن‌هاست که ادامه دارد؛ از زنانی که در پاییز انار را در دیگ‌ها می‌فشارند تا سرخی‌اش را بر لب‌های کودکانشان بمالند، تا باغدارانی که هنوز با چشمانشان آسمان را می‌خوانند تا زمان چیدن را بفهمند.

آن‌گاه که نخستین بذرها در دامن خاک‌های سرخ کوهدشت فرو رفتند، خاک از درونش نغمه‌ای سرخ زاد؛ انار، میوه‌ای که نه‌تنها طعام تن بود، بلکه آیینی از خون و باروری را با خود حمل می‌کرد. انار در لرستان نه‌فقط میوه‌ای برای خوردن، که نشانه‌ای از تداوم نسل، نماد زایش و باززایی، و مظهری از زنانگی مقدس بود.

زمین کوهدشت در فصل‌های نخستین تاریخ، مأمن رودهایی بود که از زاگرس می‌آمدند؛ آب‌هایی که در پیچ‌وخم دره‌ها بوی سنگ، خاک و دشت‌های آفتاب‌سوخته را با خود داشتند. در چنین جغرافیایی، هر گیاه که می‌رویید، باید ریشه در صبر و سازش با خشکی می‌دواند.

انار از همین سرسختی برآمد. میوه‌ای که در برابر کم‌آبی، زنده می‌ماند و در داغ‌ترین تابستان‌ها، خون خویش را در پوست خود نگه می‌دارد. انار کوهدشت، در ریشه‌های خویش، روایتگر زمین است؛ زمینی که در گذر قرن‌ها میان جنگ و صلح، میان کوچ و ماندن، میان باور و فراموشی تاب آورده‌است.

درخت انار، در کوهدشت، درختی مقدس است. هیچ باغداری درخت انار را بی‌بهانه نمی‌بُرد. باور داشتند که اگر بی‌اجازه‌ زمین، شاخه‌ای از انار را قطع کنی، زمین از تو برکتش را بازمی‌گیرد. در بسیاری از باغ‌های کهن، انارهای پیر با تنه‌هایی شکاف‌خورده و پوست‌رفته هنوز ایستاده‌اند؛ چون پدران کهن، که سال‌هاست ریشه در زمین دارند و سایه‌شان هنوز بر خاک جاری است.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

کوهدشت سرزمینی است که خورشید در آن با خاک پیمان خون بسته. از هزاران سال پیش، پیش از آنکه نامی از ایران و پادشاهی بر زبان آید، در دامنه‌ تنگ‌سیاب و دره‌ رماوند، درختی رویید که ریشه‌اش در ژرفای اسطوره بود: درخت انار.

باستان‌شناسانی که در حاشیه‌ سد کوهدشت، در محوطه‌ رماوند و تپه‌های اطراف خاک را شکافتند، گچ‌برجسته‌هایی را از زیر خاک بیرون کشیدند که نقش انار بر خود داشتند. این آثار، از دوره‌ ساسانیان به‌جا مانده‌اند.

در هر دانه‌ انار، بخشی از حافظه‌ خاک پنهان است که از کتیبه‌های ساسانی تا ترانه‌های زنان رماوند امتداد دارد. وقتی باد پاییزی بر دشت‌های زیرتنگ سیاب می‌وزد، خاک سخن می‌گوید؛ از کاوش‌هایی که در عمق زمین انجام شد، از چهار سال کندنِ بی‌وقفه‌ لایه‌های رسوب و زمان. در دل آن خاک، گچ‌بری‌هایی آشکار شدند که بر تن خود تصویر انار داشتند، گواهی علمی از پیوند دیرینه‌ این میوه با فرهنگ و آیین ایرانی.

در آن چهار سال کاوش راز بزرگ‌تری نیز آشکار شد: کریدور تاریخی شوش تا تیسفون، که سال‌ها تصور می‌رفت از مسیر کرمانشاه یا نهاوند می‌گذرد، از لرستان و کوهدشت عبور می‌کرده‌است. این کشف، نه‌فقط مسیر تمدن، که مسیر فرهنگ را دگرگون ساخت. زیرا در کنار آن راه باستانی، شهری به وسعت ۲۵ هکتار کشف شد که نامش برز قباله بود؛ شهری که به گواه خاک، روزگاری زیر سایه‌ کوشک اعیانی قلعه‌گوری می‌زیست.

در گچبری‌های آن کوشک، نقش انار بر دیوارها تکرار می‌شد؛ گویی شاهزادگان ساسانی با نگاه به میوه‌ سرخ، تمنای بارداری و برکت را در خویش می‌پروردند. آنجا، در جایی که امروز بوته‌های انار وحشی از دل سنگ می‌رویند، آیین‌های باروری و پرستش درختان مقدس برگزار می‌شده است. خاکِ آنجا نه‌تنها شاهد پیدایش نخستین نقش‌ها، که گهواره‌ نخستین معناهاست.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

انار، میوه‌ خونِ زاگرس

در کوهدشت، انار فقط میوه نیست؛ بخشی از روح طبیعت است. درخت‌های انار در خاکی می‌رویند که لایه‌لایه از تاریخ پوشیده شده‌است. زیر ریشه‌ این درختان، سفال‌های ساسانی و اشیای مفرغی خوابیده‌اند، و در میان شاخه‌ها، صدای باد از روزگار شاهان کهن عبور می‌کند.

انار کوهدشت را نمی‌توان بی‌خاکش فهمید. خاک این منطقه ترکیبی است از آهک، رس و اندکی شن؛ خاکی بافت‌دار، پویا، و زنده. خاکی که در اعماق خود رسوبات هزاران‌ساله را حمل می‌کند؛ از دوران‌های پیش از تاریخ تا تمدن‌های آغازین.

زمین‌شناسان می‌گویند که لایه‌های رسوبی این منطقه، بقایای زیست‌جهانی است که زمانی دریا بوده‌است؛ یعنی انار کوهدشت بر خاکی می‌روید که خود زمانی آب بوده. پس در گوهرش پیوندی میان خشکی و رطوبت، میان آتش و آب نهفته است.

زمین کوهدشت، رگ‌های سرخ

زمین در کوهدشت تنها بستری برای زیستن نیست؛ جانداری است که می‌تپد. وقتی باران‌های پاییزی بر خاک سرخ این دیار می‌بارند، بوی انار رسیده با بوی خاک یکی می‌شود؛ آنگاه گویی زمین نفس می‌کشد. این خاک، خاکی است از رس و آهک و ذرات خاموش استخوان‌های قرن‌ها، خاکی که با نخستین باران‌های پاییز جان می‌گیرد و با تابستان‌های سوزان، دوباره می‌پژمرد و صبر می‌کند.

در همین خاک، ریشه‌ انار فرو می‌رود، و ریشه نه‌تنها در زمین، بلکه در زمان ریشه می‌دواند. کوهدشت، دره‌ انارهای سرخ و داغ است؛ جایی که خورشید به‌سان آهنگری باستانی، بر پوست میوه‌ها آتش می‌کوبد و باد، بوی شیرینِ رسیدن را در کوچه‌های خاکی می‌پراکند.

خاک کوهدشت، به‌رنگ گندم‌گونِ خونِ خشک‌شده است. در لایه‌های زیرینش نمک‌های قدیمی خوابیده‌اند و در لایه‌های رویی‌اش، رگه‌هایی از آهک و مواد آلیِ فروپاشیده‌ برگ‌ها و گیاهان کهن. همین ترکیب است که به انار طعم پیچیده و عمق می‌دهد؛ مزه‌ای که میان شیرینی و تلخی در نوسان است، همچون سرنوشت مردمان این دیار.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

باد و باران؛ دو یار دیرین

بادهای کوهدشت، بادهای زاگرسی‌اند؛ بادهایی که از فراز کوه‌ها می‌وزند و ذرات نمک و بوی خاک را با خود می‌آورند. این بادها در زمستان، سرد و گزنده‌اند، و در تابستان، گرم و خسته؛ اما در هر دو حال، ریشه‌های انار را نوازش می‌کنند.

درخت انار در برابر باد خم می‌شود اما نمی‌شکند؛ تنه‌اش پیچ می‌خورد، شاخه‌هایش کمانی می‌شوند، و درونش، در جایی که چشم انسان نمی‌بیند، شیره‌ی حیات به گردش درمی‌آید.

باران اما، جان دوم زمین است. باران‌های کوهدشت کوتاه‌اند و ناگهانی، گاه چنان سنگین که در یک ساعت، زمین از نفس می‌افتد. اما همین باران‌های مقطعی، به‌همراه مه صبحگاهی، چرخه‌ زندگی انار را نگه می‌دارند.

باران نخست، ریشه را بیدار می‌کند، باران دوم، جوانه را می‌رویاند، و باران سوم، گل را می‌گشاید. پس از آن، باد و خورشید کار خود را می‌کنند؛ یکی می‌خشکاند، دیگری می‌پزد، تا میوه، در اوج تابستان، رنگ آتش بگیرد.

کوهدشت در کنار آب معنا می‌گیرد. رودهای کوچک و موقت، چشمه‌هایی که از دل کوه‌ها بیرون می‌آیند، از سنگ و ریشه و تاریکی می‌گذرند و بر پای انارها می‌ریزند. این آب‌ها مزه‌ آهک دارند و بوی کوه، و همین ویژگی است که پوست انار را سخت و براق می‌کند، و دانه‌هایش را پرشور و صیقلی.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

نور و گرما؛ آهنگریِ سرخ

آفتاب کوهدشت بی‌رحم است، اما همین بی‌رحمی، شرط زایش انار است. انار در سایه نمی‌رسد؛ باید در آفتاب بپزد، باید در گرما صبر کند تا دانه‌اش به خون بدل شود. نور، پوست انار را سوز می‌دهد، و از همین سوختگی، رنگ می‌زاید. هر لکه‌ سیاه بر پوست، نشانه‌ی روزی است که خورشید بیش از اندازه تابیده و میوه، رنج را تاب آورده‌است.

نور در کوهدشت تیز است، برآمده از هوای رقیق زاگرس. در تابستان‌ها، زمین چون آینه می‌درخشد و انارها از دور، همچون شراره‌های خون بر دامن خاک دیده می‌شوند.

سایه‌ درختان انار، پناه جانوران کوچک است: مارمولک‌ها، گنجشک‌ها، زنبورهای عسلی که میان شکوفه‌ها می‌چرخند، و پروانه‌هایی که بر دانه‌های ترک‌خورده می‌نشینند. درخت انار زیستگاه است، برای انسان و برای چرخه‌ای از حیات.

 جانوران و هم‌زیستی

در هر باغ انار، زندگی زیر پوست خاک و شاخه جریان دارد. زنبورها گرده‌ گل‌های انار را با خود می‌برند، مگس‌های ریز بر شیره‌ها می‌نشینند، پرندگان با نوکشان دانه‌های رسیده را می‌شکافند و بذر را به خاک می‌سپارند. شغال‌ها، روباه‌ها و حتی بزهای کوهی گاه در فصل پاییز به باغ‌ها می‌آیند، و از انارهای افتاده بر خاک می‌خورند.

انار در این چرخه نه قربانی است و نه سلطه‌گر؛ او مرکز توازن است. اگر انار نباشد، زنبورها کمتر می‌چرخند، خاک بی‌مزه می‌شود، و پرندگان به باغ بازنمی‌گردند. هر شاخه‌ انار، پلی است میان عناصر خاک، آب، آفتاب، و جان.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

انار به‌مثابه حافظه‌ زمین

هر انار، تاریخ کوچکی است. از لحظه‌ کاشت تا چیدن، در خود دگرگونی چهار فصل را نگه می‌دارد. بهار با شکوفه‌های سپیدش، تابستان با نور، پاییز با سرخی، و زمستان با خاموشی. مردم کوهدشت می‌گویند: «درخت انار، بهار را می‌نوشد، تابستان را می‌پزد، پاییز را می‌زاید، و زمستان را می‌خوابد».

در نگاه مردم این دیار، انار همچون جان زمین است؛ هرگاه بارش‌ها کم شود و خاک تشنه بماند، انار کوچک‌تر و پوستش سخت‌تر می‌شود. گویی زمین نفسش را در سینه نگه می‌دارد.

و هرگاه باران بیاید، پوست نرم می‌شود و دانه‌ها پرآب. این رابطه‌ی مستقیم میان اقلیم و میوه، در فرهنگ مردم لر نمادی است از وابستگی انسان به زمین: هیچ فراوانی‌ای بدون توازن نیست.

از انار اسطوره تا انار امروز

امروز نیز، در بازار کوهدشت، هر درخت انار ادامه‌ همان تاریخ است. زنی که در کارگاه خانگی‌اش رب انار می‌جوشاند، همان آیین هزارساله را ادامه می‌دهد؛ آتشی کوچک در برابر آتش‌های معابد باستانی.

در نگاه او، رب انار تنها خوراک نیست؛ عصاره‌ خاک است. آنچه در جوشش آرام دیگ می‌گذرد، همان زایش زمین است در مقیاسی انسانی. بدین‌سان، انار در کوهدشت هنوز زنده است: در باغ‌ها، در باورها، در ترانه‌ها، در عطر خانه‌ها، در صدای زنان و مردانی که هنوز با خاک حرف می‌زنند.

زمین و زن، دو زهدان‌اند که حیات را در خود می‌پرورانند. یکی، دانه‌ انار را می‌رویاند؛ دیگری، آن را به رب بدل می‌کند. در هر دو، فرآیند یکی است: جذب، تبدیل، زایش.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

اگر زمین خشک شود، زن خاموش می‌شود؛ و اگر زن فراموش شود، زمین بی‌ثمر می‌ماندد.انار در کوهدشت،   مجموع این هم‌نوایی است. وقتی زنی کنار آتش، رب را هم می‌زند، در واقع خاک را دوباره زنده می‌کند؛ او میان شعله و بخار، جهان را بازمی‌زاید.

اگر روزی قرار باشد اقتصاد کوهدشت احیا شود، باید از همین نقطه آغاز شود: از اقتصاد زنانه، عاطفی، و زمین‌محور. ایجاد تعاونی‌های پایدار، آموزش بازاریابی دیجیتال به زنان روستایی، و حمایت از برندهای محلی می‌تواند راهی برای تداوم این چرخه‌ زندگی باشد.

در پاییز، وقتی باد از دشت می‌گذرد و بوی ترش انار در کوچه‌ها می‌پیچد، زنان در کوهدشت گرد هم می‌آیند. دیگ‌ها از انبار بیرون آورده می‌شوند، و صدای جوشیدن می‌پیچد.

هر زن با کف‌گیر رب را هم می‌زند، درحالی‌که با دیگری از قیمت انار و خبر باران حرف می‌زند. در این لحظه‌ها، اقتصاد و آیین درهم می‌آمیزند؛ تولید، جشن است و کار، نوعی از حضور جمعی. در هر قاشق رب، مزه‌ بلوط و آتش است که هیچ کارخانه‌ای نمی‌تواند بازتولیدش کند.

در زیست‌جهان زنان کوهدشت، واحد ارزش رنج و سخاوت است. در باغ‌‌ها زنانی را می‌بینی که بطری‌های رب را بر سفره‌های ساده می‌چینند. اینجا، اقتصاد عاطفی، شکل زنده‌ای از مقاومت فرهنگی است؛ زنی که رب‌انار می‌فروشد هنوز باور دارد که محصول، فرزند است، نه کالا.

در کوهدشت، زنان نگهبانان واقعی انارند. آنان باغ را نه‌فقط می‌چینند، بلکه با زمین سخن می‌گویند. صبح‌های پیش از طلوع، زنانی را می‌توان دید که کنار ریشه‌ درخت می‌ایستند و با آرامی خاک را لمس می‌کنند.

در اینجا زن همیشه پیش از بذر آمده‌است. پیش از آن‌که زمین به بار بنشیند، پیش از آن‌که شاخه‌ای جوانه بزند، دستی زنانه بر خاک خم شده و نغمه‌ای زیر لب زمزمه کرده‌است.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

در کوهدشت، این نغمه اغلب بوی انار می‌دهد که از آبان تا آذر، در هوا می‌پیچد و با بوی بخارِ رب‌انار در حیاط‌های نم‌زده درمی‌آمیزد. انار در این اقلیم زبان زن است؛ نشانه‌ای از باروری، از تحمل، از خون گرم زمین که درون او می‌جوشد و تکرار می‌شود.

در زیر تنگ سیاب هیچ خانه‌ای نیست که در فصل انار، صدای قل‌قل دیگ‌های بزرگ را نشنود. هر زنی در سیاب در فصل انار، هم باغبان است، هم مادری که فرزندش را برای جهان آماده می‌کند. در هر خانه، زنانی با دست‌های سوخته از بخار و چشم‌هایی خسته از دود، آب انار را می‌جوشانند تا به غلظت برسد.

رب‌انار برای زنان سیاب مثل نان است؛ بخشی از معیشت، بخشی از آیین. سیاب بزرگ‌ترین انارستان متمرکز ایران است؛ غلتیده در خون ۱۲۰۰ هکتار انار  که سالانه ۳۰ هزار تن میوه سرخ به بار می‌آورد، اما سهم آن از سفره‌ اقتصاد، بسیار کمتر از توان خاکش است.

بخشی از این انارها به‌عنوان محصول مرغوب راهی استان‌هایی چون تهران می‌شود اما با نام کوهدشت فروخته نمی‌شود. درصدی اندک نیز، به‌صورت نامنظم راه صادرات را در پیش می‌گیرد؛ بیشتر به کشورهای عربی. اما سهم غالب تولید، در بازار داخلی مصرف می‌شود؛ در قالب تازه‌خوری، بدون پشتوانه‌ صنعتی، بدون برندسازی، بدون تضمین قیمت.

بخشی از محصول نیز مستقیم به سردخانه‌ها می‌رود؛ انبارهایی که میوه را نگه می‌دارند تا در ابتدای زمستان دوباره راهی بازار شود. این فاصله، گاه نجات باغدار است و گاه قبر سود او. نوسانات قیمت، هزینه‌  نگهداری، و نبود قراردادهای شفاف، این مسیر را به قمار بدل کرده‌ میان بقا و ورشکستگی.

اما آن‌سوی ماجرا، جایی است که انار دیگر میوه‌ بازار نیست؛ بلکه مسئله‌ باغ است. انارهای درجه سه که به انارهای پادرختی معروف‌اند سوخته از آفتاب، ریز از کم‌آبی، زخمی از طوفان و بی‌نصیب از اندازه سهمشان بازار نیست، بلکه خانه است.

این‌ها به‌دست زنان می‌افتند؛ به آغوش کارگاه‌های خانگی؛ به دستان مادری که از دل بی‌رحم‌ترین میوه‌ها، رب می‌گیرد، از خشکی زمین آب‌انار می‌گیرد، امید می‌گیرد.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

هنگامی که بارش‌ها در لرستان کاهش یافت و بسیاری از باغ‌ها خشک شدند، انار همچنان زنده ماند؛ بی‌آنکه ناله کند، تنها برگ‌هایش را اندکی زرد کرد و دوباره در بهار جوانه زد.

آب، در کوهدشت همیشه کم بوده، اما انار با کم‌طلبی‌اش، با انسان این خاک سازگار شده‌است. در روستاهایی که چشمه‌ها کم‌جان‌اند، کشاورزان با سیستم‌های سنتی جوی باریک آب را قطره‌قطره به پای درخت می‌رسانند. آنان می‌دانند که انار، نه غرقاب می‌خواهد و نه تشنگی مطلق. باید میان این دو، حدی از عشق و احتیاط باشد؛ مثل رابطه‌ انسان و زمین.

اما شاید ژرف‌ترین لایه‌ معنای انار در کوهدشت، در نسبتش با مفهوم خون باشد. در ذهن اسطوره‌ای این سرزمین، خون نه صرفاً نشانه‌ مرگ، که جوهره‌ تداوم زندگی است. همان‌گونه که در مفرغ‌ها، صحنه‌ قربانی با چرخۀ باززایی همراه است، در انار نیز رنگ سرخ، نشانه‌ تجدید حیات است.

منطقه‌ کوهدشت با خاکی سرشار از اکسید آهن پوشیده شده‌است؛ خاکی سرخ و زنده، که به رنگ دانه‌های انار می‌ماند. شاید همین ویژگی طبیعی، در شکل‌گیری این باورها نقش داشته‌است.

مردمان کهن، همواره میان آنچه در خاک می‌دیدند و آنچه در روح حس می‌کردند، پیوندی می‌یافتند. سرخی خاکِ کوهدشت، در ذهن آنان به خون زمین تعبیر شد، و از دل همین خاک، اناری رویید که رنگش همان بود.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

خاک لرستان؛ خاکی که از آتش گذشته

خاک لرستان یک‌دست نیست؛ پشته‌ها لباسی از سنگ دارند، دشت‌ها لباس رس و ماسه، و دامنه‌ها لباسی از خاک‌های آبرفتی که از هزاران سال فرسایش کوه پدید آمده‌اند. زمینِ لرستان، برخلاف بسیاری از نواحی ایران، تنها یک پهنهٔ جغرافیایی نیست؛ یک زیست‌تاریخ است.

تاریخچهٔ آب و خاک این سرزمین را نمی‌توان از روی چند سند یا روایت مختصر بازنویسی کرد؛ این تاریخ، لایه‌لایه در رسوبات کوه، در بستر رود، در ترک‌های خاک تابستان و در رطوبت زمستانی جان پنهان دارد.

لرستان از نخستین قرون زمین‌شناسی هولوسن تا دوران کشاورزی معاصر، از خود چنان ردّی گذاشته که هر پژوهشگر زمین، هر اقلیم‌شناس و هر باستان‌شناس، وقتی پا به این سرزمین می‌گذارد، حس می‌کند وارد دفتر قدیمی آب شده‌است.

در این جغرافیای زایش، انار تنها یک میوه نبود؛ نشانه بود. نشانه‌ آن‌که این سرزمین می‌تواند بار بردارد، نشانه‌ آن‌که آب گرمابخش است و خاک، قابله‌ای صبور. انار، فرزندِ گفت‌وگوی آب و سنگ است. از جایی که چشمه بر سینه‌ کوه می‌جوشد تا جایی که ریشه در دل دشت می‌دود، همه مسیر، داستان مادریِ زمین است.

زیست‌بوم لرستان، زیست‌بومِ حد وسط است: نه بیابان محض، نه جنگل سیرابِ بی‌مرز. لرستان در مرز است؛ مرز باران و خشکی، مرز برف و آفتاب، مرز تابستان‌های تند و زمستان‌های بلند.

و انار، گیاه مرزهاست. در سرزمین‌هایی می‌روید که هم سخت‌اند و هم مهربان؛ جایی که ریشه باید بجنگد و اگر نماند، می‌میرد. انار زاده‌ نبرد است، نه ناز.

استان لرستان , اخبار استان لرستان , اخبار کوهدشت ,

روایت انار در لرستان، روایت مقاومت است. این درخت، به خاک سبک دل نمی‌بندد؛ خاک می‌خواهد که دردکشیده باشد، سفت شده باشد، ترک خورده باشد.

خاک لرستان از آن خاک‌هاست. خاکی که هر بهار جاری می‌شود، اما هیچ‌وقت کاملاً نرم نمی‌شود. خاکی که در خود سنگ دارد، و در سنگش آب. همین تناقض است که انار را می‌سازد: میوه‌ای که در دل سختی، نرم می‌شود؛ پوسته‌ای که زخم‌پذیر است، اما شکست‌پذیر نیست.

این سرزمین، مادر بوده‌است؛ سخت‌گیر اما بخشنده. و انار، نشان مادریِ اوست: میوه‌ای که از استخوان کوه، شیر می‌مکد؛ از عصب رود، خون می‌گیرد؛ و از دل دشت، جان می‌گیرد. لرستان بدون انار، تنها کوه است و رود. با انار، تاریخ می‌شود.

گزارش از فاطمه نیازی

انتهای پیام/۶۴۴/.

 
✅ آیا این خبر اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید.
[کل: 0 میانگین: 0]