متن زیر، پرسش و پاسخ مکتوب با محمدتقی امانپور درخصوص یادداشت وی با عنوان «فرصت «صد تریلیون دلاری» حوضه آبخیز خزر» است.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ دکتر محمدتقی امانپور، به عنوان تنها معاون آموزش تحقیقات ادوار وزارت جهاد سازندگی، یکی از نظریهپردازان خبره حوزه آب و منابع طبیعی کشور است. وی پیش از این طی یادداشتی به ظرفیت بینظیر حوزه آبخیز دریای خزر اشاره کرده، و ابعاد آن را برشمرده بود. متن حاضر، پاسخ امانپور به پرسشهای مکتوبی است که در پی آن یادداشت پرچالش ایجاد شده است.
بیشتر بخوانید
یادداشت| فرصت «صد تریلیون دلاری» حوضه آبخیز خزر
پرسش اول: با تشکر از انتشار ۱۴ راهکار در خصوص چارهجویی چالش آب شایسته است به عنوان یک مخاطب علاقهمند و پیگیر بحران آب، از طرف خودم و دیگر مخاطبین از مدیران و دستاندرکاران خبرگزاری تسنیم تشکر و قدردانی نمایم. اگرچه همه راهکارهای ارائه شده علمی و کاربردی است اما به نظر میرسد که مدیریت جامع حوضههای آبخیز بهویژه حوضههای کلان رده هفتگانه ازجمله پایلوتسازی مدیریت جامع حوضه آبخیز خزر یک تحول بنیادین در توسعه پایدار سرزمین باشد؛ اما اعداد و ارقام و دستاوردها بسیار اعجابآور و یا حتی اغراقآمیز به نظر میرسد. ازجمله ظرفیت خلق «یکصدهزار میلیارد دلار» ارزش افزوده با مدیریت جامع در حوضه آبخیز خزر. لطفاً در موضوع بیشتر توضیح داده شود.
پـاسـخ اول: حوضه آبخیزخزر با جمعیتی بیش از ۸ میلیون نفر و وسعتی بیش از ۱۷ میلیون هکتار و نزولات سالیانه بیش از ۴۰ میلیارد متر مکعب و هزاران زیر حوضه زرخیز پر استعداد، تاریخی، سرسبز، تولیدی بهگونهای که کعبه آمال مردم سرزمین برای اقامتهای کوتاهمدت و یا درازمدت و اگر فرصت اشتغال و مشارکت در تولید باشد برای اقامت دائمی میباشد اما بهرهبرداری از ظرفیتهای این حوضه آبخیز زرخیز حقیقتاً بیرویه و غیرعلمی و مطالعهنشده است. اگر بگوییم بهرهبرداریهای منابع همراه با ضایع کردن منابع و آلودهسازی و تخریب آنهاست و مثلاً فاجعهبار است، اگرچه پذیرفتن آن سخت است اما بیراهه نرفتهایم و یک حقیقت است. آلوده شدن دریا با پسآبهای شهری و روستایی صنعتی و بهویژه کشاورزی، تغییر کاربری اراضی و توسعه بیرویه سکونتگاهها، تخریب جنگلها و مراتع، آلودهسازی هوای شهر و روستا، وجود اراضی بیابانی توسعه نیافته در کنار اکوسیستم سرسبز جنگلی و مرتعی، منابع غنی نفت و گاز اکتشاف نشده و طبیعتاً بهرهبرداری نشده، ظرفیت تجاری اقتصادی فعال نشده با کشورهای همسایه، اراضی کشاورزی غیرمولد و صدها ظرفیت استفاده نشده یا بد استفاده شده دیگر همگی نشانۀ آن است که با فعالسازی و بهرهبرداری پایدار از این ظرفیتها همهگونه خلق ارزش افزوده آن هم تا سقف یکصدهزار میلیارد دلار دور از انتظار نیست و میتواند واقعی باشد. اما چگونه یکصدهزارمیلیارد دلار خلق ارزش افزوده میگردد؟
۱٫ ویلاهای آسمانی: اراضی کشاورزی ارزشمندی که برای سکونتگاههای شهری و روستایی و یا خدمات تجاری و صنعتی و دیگر فعالیتهای غیرکشاورزی بصورت مطالعه نشده استفاده شدهاند و حالا به بافت فرسوده هم تبدیل شدهاند در فرایند مدیریت جامع بازسازی میشوند. در یکپنجم اراضی با کاربریهای غیرکشاورزی برجباغهای آسمان ویلایی احداث میشود و چهارپنجم هم میشود فضای سبز با کاربری زراعت چوب و موارد مشابه. تعداد ویلاهای آسمانی (که پیشتر طی یادداشتی ارائه شد) قابل احداث در همان عرصه کم و صرفهجوییشده، بالغ بر یکصد میلیون واحد و به قیمت هرکدام یک میلیون دلار خواهد بود. لذا همین یک مورد مولدسازی اراضی و احیاء و توسعه بافتهای فرسوده خودش پاسخگوی دیدگاه بلند آرمانی مطرح شده میباشد.
حالا دیگر ظرفیتها که اشاره خواهد شد میتواند تکمیل کننده و جبرانکنندۀ ارزش افزوده مورد انتظار در کاربری مذکور باشد. رویکرد احداث ویلاهای آسمانی برای احیای بافت فرسوده و آزادسازی چهارپنجم اراضی برای توسعه فضای سبز و زراعت چوب و جنگلکاری آنقدر مزیتآفرین است که با شروع در یک زیرحوضه و احداث اولین برج باغ آسمان ویلایی، رقابت برای سرمایهگذاری سرسامآور ومثالزدنی خواهد بود.
۲٫ تولید و فروش آب: مدیریت جامع حوضه آبخیز دربرگیرنده همه فناوریهایی است که منجر به بهرهبرداری پایدار از منابع آب میشود؛ اعم از آنکه فنون مرتبط با احداث سازههای هیدرولیکی و یا هرنوع فعالیت مکانیکی برای مدیریت نزولات باشد و یا با جذب رطوبت هوا تولید آب شود و یا با بازچرخانی آب مصرفشده آب جدید تولید شود یا با استفاده از کود نوآورانه مصرف کشاورزی آب بهینه و صرفهجویی شده و آب قابل فروش تولید شود و یا با فناوری اگروولتائیک آب و برق تولید شود.
همه اینها میتواند درمجموع بیش از ۱۵میلیارد مترمکعب آب طلایی قابل انتقال به ایران مرکزی و فروش آن به ۷ استان تشنه را فراهم کند. هماکنون با شیرینسازی و انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان برای تولید هر ۱٫۶ میلیارد متر مکعب، ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلارسرمایهگذاری جذب میکنند. و لذا آب تولیدی قابل فروش میتواند بین ۲۰۰ تا۳۰۰ میلیارد دلارخلق ارزش افزوده کند، و چالش استراتژیک آب در ایران مرکزی را به شایستگی چارهجویی کند. آنهم نه با آب شیرینشده دریایی، بلکه با آب تولیدی در حوضه آبخیز که روحبخش و حیاتبخش است.
۳٫ سوخت زیستی: از ۱۷ میلیون هکتار عرصه حوزه آبخیز خزر کمتر از ۱۲ میلیون هکتار شامل جنگل و مرتع و اراضی کشاورزی و بقیه آن اراضی بایر و نیمهبیابانی و بیابانی است که همه این عرصهها با تولید آب جدید و آبیاری بهینه به عرصههای کشاورزی مدرن متکی به تلفیق زراعت و جنگل کاری تبدیل میشود. همان ۱۲ میلیون هکتار اراضی باغی و زراعی نیز باید از همین رویکرد تبعیت کنند و محصولات زراعی در کل عرصه کشاورزی باید شامل تولید چوب یا هرنوع زیستتوده از جنس نی خیزران، بامبو، پالونیا، اکالیپتوس و زراعت محصولات در ردیفهای فیمابین باشد. سطح تالاب بزرگ انزلی نیز متکی به سند مدیریت جامع باید برای پرورش زیستتودههای آبزی اختصاص یابد. سواحل رها شده به طول هزار کیلومتر هم تا یک عمق مناسب میتوانند به تولید این نوع زیستتودهها ازجمله جلبکهای ماکرو یا آزولا و پرورش ماهی در قفس اختصاص یابند. حالا ظرفیت بیش از۲۰میلیون هکتار عرصه برای تولید انواع محصولات کشاورزی خواهیم داشت که همزمان با تولید محصول اصلی ظرفیت تولید زیست توده را به روشهای مختلف و متنوع داشته باشد؛ آن هم در چند دوره برداشت در یکسال بستگی به انتخاب نوع محصول دارد. مثلاً دریک عرصه زراعت تلفیقی میتوانیم گندم و یا جو و سپس ذرت علوفهای یا دانهای و پس از آن زراعت دانه روغنی و در اواخر پاییز و زمستان زراعت باقلا داشته باشیم؛ بستگی به نوع خاک و اکوسیستم میتوانیم ۳ تا ۵ برداشت محصول داشته باشیم که ضمن تولید محصول اصلی، تولید محصول جانبی زیستتوده دارد همچنین سرشاخههای درختی نیز خودش میتواند از سالی یک بار تا هر ۵ سال یکبار محصول زیستتوده بدهد. مثلاً توتستانها حداقل سالی یک بار تولید سرشاخه مفید میکنند که پس ازتغذیه برگ توسط کرم ابریشم یک زیستتوده ارزشمند باقیمانده دارد که بستگی به نوع برداشت سرشاخه میتواند در طول سال چند مرتبه برداشت شود و یا زراعت چوبی که میتواند هر ۵ سال یا ۷ سال یک باربرداشت شود. در مجموع عرصه ۲۰میلیون هکتاری بطورمجازی میتواند عملکردی معادل ۵۰ میلیون هکتار اراضی کشاورزی معادل روشهای سنتی موجود داشته باشد، در همین فرایند توسعه صنایع دامپروری از دام سنگین سبک وطیور با تأمین علوفه درحد باورنکردنی قابل توسعه است و همه اینها در مجموع میتوانند معادل یک میلیارد تن محصول جانبی زیستتوده و ضایعات زیستی و فضولات دام و طیور تولید کنند که امکان تولید بین۲۰۰هزار تا ۳۰۰هزار مگاوات ساعت برق از محل سوخت زیستی را فراهم میکند.
این مقدار برق با قیمتهای جهانی ارزش افزوده از ۲۰۰ تا ۳۰۰میلیارد دلار در سال خلق میکند. بهعلاوه دراین فرایند کود زیستی معادل ۷۰۰ میلیون تن تولید میشود که ارزش آن به تنهایی بیش از ۲۰۰میلیارد دلار خواهد بود. لذا پالایشگاهها و نیروگاههای سوخت زیستی میتوانند انرژی زیستی تجدیدپذیر و کود زیستی تجدیدپذیر موردنیاز بخش عمده آسیای میانه را به ارزش سالیانه بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار تأمین کنند.
۴٫ تولید محصولات کشاورزی: ارزش فعلی تولیدات کشاورزی در سطح کشور در یک عرصه ۱۸ میلیون هکتاری حدود ۱۵۰ میلیارد دلار در سال است. درعرصه توسعه یافته و احیا شده واقعی ۱۷ میلیون هکتاری خزری که با استفاده از الگوی کشت اگروفارستری و فناوریهای روزآمد تلفیقی میتواند معادل یک عرصه ۵۰ میلیون هکتاری مجازی تولید محصول داشته باشد و چنانچه کارآمدی برای افزایش کمی و کیفی محصول نیز به نوآوریهای مذکور اضافه شود شاید یک ظرفیت مجازی ۷۵ میلیون هکتاری را فراهم کند و اگر ایجاد و توسعه گلخانه های هوشمند را نیز به آن اضافه کنیم و ظرفیت عرصه به یکصد میلیون هکتار عرصۀ واقعی و مجازی برسد آنگاه توان تولید محصولات کشاورزی به ارزش ۱۰۰۰ میلیارد دلار را خواهد داشت. افزون بر این، همانگونه که اشاره شد تولید محصولات آبزیپروری متراکم در قفس در طول هزار کیلومتری ساحلی میتواند هرگونه تردید در میزان محصول و ارزش افزودۀ مورد انتظار را تضمین کند و با اطمینان تأکید کنیم که محصولات تولیدی در مجموع میتواند یک میلیارد تن انواع محصولات جنگلی، مرتعی، زراعی، باغی، دام و طیور و آبزیان به ارزش هزارمیلیارد دلار خلق ارزش افزوده کند.
۵٫ صنایع تبدیلی: هزارمیلیارد دلار درسال صرفاً ارزش محصولات خام کشاورزی است و بازار آسیای میانه مشتاق و نیازمند است؛ آنهم با حمل و نقل آسان و ارزان از ساحل به ساحل. مدیریت جامع امکان فراوری محصولات را بهگونهای فراهم خواهد کرد که بین ۳ تا ۵ برابر ارزش مواد خام محصولات فرآوری شده تولید شود؛ لذا در مجموع ارزش سالیانه محصولات میتواند از۳ هزار تا ۵ هزار میلیارد دلار در سال باشد.
۶٫ نفت و گاز :منطقه ویژه آزاد انرژی شمال یک ثروت بیپایان است نهفقط برای اکتشاف و استخراج و فراوری نفت و گاز ایران بلکه برای کل ظرفیت نفت و گاز آسیای میانه که از نظر سرزمینی محصور است و راه به دریاهای آزاد ندارد. حداقل ارزش افزوده قابل تولید سالیانه در این منطقه ویژه با ارائه خدمات و مدیریت و فرآوری آن به محصولات با ارزش بالا میتواند یک بازار قدرتمند ۳ تا ۵ هزارمیلیارد دلاری را فراهم کند. محصولات تولیدی چه از طریق لولههای ترانزیتی و چه از طریق شبکه ریلی میتواند به سواحل جنوب و از آنجا به سراسر جهان صادر شود. ظرفیت خلق ارزش افزوده نفت گاز محدود به تولید و فرآوری نمیشود، بلکه خدمات تجاری، تولید کالا و تجهیزات، تعمیر و نگهداری تأسیسات، خدمات مورد نیاز پرسنلی که مستقیم و غیر مستقیم در این بازار فعالیت خواهند کرد نیز میتواند بین ۳ تا ۵ هزار میلیارد دلار در سال خلق ارزش افزوده بنماید. لذا در مجموع تولید و خدمات و توسعه زیرساختها و فرآوری و تجارت فراوردهها میتواند یک بازار قدرتمند در حوزۀ نفت و گاز در منطقۀ ویژه انرژی خزر به میزان ۶ تا ۱۰ هزار میلیارد دلار در سال خلق کند.
۷٫ گردشگری: وجود یکصد میلیون ویلای آسمانی و خدمات روزآمد متنوع که به گردشگران ارائه خواهد شد کل سواحل و جنگلها و عرصه سرزمین را به زیباترین، فعالترین و متنوعترین خدمات گردشگری که خالق ثروت و ارزشافزودهای بیش از ۱۰ هزار میلیارد دلار در سال خواهد بود، فراهم میکند. صرفاً اگر یک زیرحوضه کوچک مثل تلار از گردنه کدوک تا ساحل که طولی برابر ۱۱۰ کیلومتر دارد و کل عرصه آن بیش از ۱۰۰هزار هکتار است پایلوتسازی شود فرصتهایی برای تولید و خلق ارزشافزوده، نهتنها در موضوعات متداول و شناخته شده که بهینه و ارتقاء یافتهاند، بلکه بسیاری از کسب و کارهای نوآورانه معرفی میشود که همه آنها جاذبه فراوان برای گردشگران دارد و حوضه آبخیز خزر را واقعاً به یک قطب گردشگری جهانی تبدیل میکند. آنگاه سروران و مدیران و صاحبنظران خواهند فرمود که ۱۰ هزار میلیارد دلار خلق ارزشافزوده خیلی ناچیز است و با این خدمات میتواند بیشتر از اینها باشد، ولی فعلاً به همان ۱۰هزار میلیارد دلار بسنده میشود!
پرسش دوّم: ممنون از توضیحات، همانگونه که تأکید فرمودید همان ارزشافزایی احداث ویلاهای آسمانی در برجباغها که در فرض مذکور به یکصد میلیون ویلا بالغ شود و هرکدام یک میلیون دلار ارزش داشته باشد سقف خلق ارزش افزوده را به میزان یکصد هزار میلیارد دلار که هدف مورد انتظار است پوشش میدهد و نیازی نبود که دیگر موارد خلق ثروت و ارزشافزوده ذکر شود، امّا در عین حال موارد دیگری که اشاره شده علاوه بر آنکه ظرفیت تولید ثروت و اشتغال را نشانه رفته و به درستی تبیین کرده است، در عین حال هرگونه احتمال در اینکه تعداد ویلاها به یکصد میلیون نرسد و یا اینکه ارزش متوسط آنها یک میلیون دلار نباشد، میتواند پوشش ارزشمندی بر کل ظرفیت تولید ثروت در اکوسیستم حوضه آبخیز خزر باشد. در عین حال نشانگر عمق ناکار آمدی برای بهرهگیری از ظرفیت سرزمین است امّا سوال مهم تر این است که آیا مردم و صاحبان سرمایه توان سرمایهگذاری دارند و این منابع عظیم از کجا تأمین میشود؟!
پاسخ دوّم: «مدیریت جهادی» یک رویکرد دینامیک است. لازم نیست که مثلاً الگوی مدیریت جهادی با همه جزئیات و بصورت یک دایرهالمعارف چندده جلدی تدوین و منتشر شود تا بهتدریج در طول قرنها بعضی از جزئیات مورد استفاده قرار گیرد؛ بلکه یک الگوی خلاصه و کاربردی کارآمد تهیه و سپس منتشر میشود و آنگاه پایلوتسازی و سپس ترویج میشود و در طول زمان تدوین و اجرا و بهرهبرداری اطلاعات و دانشهای تکمیلی تولید و نهایتاً مثلاً طی یک دوره ۱۰ تا ۲۰ ساله میتواند به یک دایرهالمعارف بزرگ ملی و جهانی بینظیر تبدیل شود که بصورت ویژه، علمی، کاربردی و عملیاتی است و سرشار از دانشهای تجربهشده میباشد. تأمین مالی و موضوع مشارکت مردم و سرمایههای مورد نیاز از همین جنس است. اگر مطالعه امکانپذیری و سپس تهیه سند و تصویب آن و سپس طراحی و اجرای زیر پروژهها در یک حوضه آبخیز انجام و بهتدریج عملیاتی شود، در کلیه مراحل بستر جذب و فعالسازی مردم و مولدسازی داراییهای آنان و سپس جلب علاقمندان به فعالیتها از پرجاذبهترین آنها که احتمالاً آسمانویلاها باشد تا پروژههای با جاذبه کمتر داوطلب همکاری و سرمایهگذاری میشوند.
در هر پروژه این رویکرد از همان آغاز معرفی و انتخاب و طراحی و اجرا مشتریانی برای همکاری و یا خرید خدمات خواهد یافت. یعنی طراحی و اجرا و تولید درآمد نیز یک فرایند دینامیک است. لذا همزمان با طراحی و اجرای پروژه ها شرکتهای دانشبنیان و مدیرانی در سطح مختلف از اجرایی و کاربردی و راهبردی ظهور میکنند که امکان مولدسازی داراییهای مردم را برای مشارکت در این مگاپروژه عظیم که قطعاً فقط در سطح ملی مگاپروژه محسوب نمیشود، بلکه در سطح جهانی نیز یک مگاپروژه واقعی و تحسینبرانگیز است حضور یافته و ما انشاءالله شاهد دست خداوند که بالاتر از همه دستها و پشتیبان جماعت است خواهیم بود. آنگاه همچنین مشاهده خواهد شد که در همه آنهایی که با اعتقاد و ایمان و امید و آرمانخواهی گام در این راه نهادهاند، چگونه به مسیرهای درست از سوی خداوند هدایت میشوند.
پرسش سوم: چرا این راهکارهای علمی و کاربردی و راهبردی بهسرعت عملیاتی نمیشود و یا تاکنون نشده است!؟
پاسخ سوم: این یک سؤال بزرگ و همگانی است؛ زیرا سادهترین و پیش پا افتادهترین سؤال است؛ نه مطالعه و بررسی میخواهد و نه آسیبشناسی! ضمناً میشود همه دستاندرکاران را زیر سؤال ببریم؛ اما پاسخ روشن آن است که در سطوح مختلف حکمرانی با مسائل، بسیار سطحی برخورد میشود؛ تا میگویند «آبخیزداری» همه فکر میکنند چند فقره کار مکانیکی و بیولوژکی در یک عرصه باید انجام بدهند. لذا خروجی کار میشود یک طرح و بعد ادعا میشود که قرار است ۲۵ میلیون هکتار آبخیزداری شود و نیاز به بودجه کلان و مثلاً ۲۰ تا ۳۰ همت و یا بیشتر دارد و در همین اثنا نهادهای خصولتی هم پیدا میشوند که میروند مجوز میگیرند از بالاترین سطوح، که آنها مجری باشند؛ و میبینیم که نه بودجه تخصیص مییابد و نه اقدام مؤثری میشود.
حالا برای همه میتواند سؤال شود چرا ۲۵ میلیون هکتار آبخیزداری اجرا نشد و اگر شد، چرا تحول آفرین نشد. لذا در هر سطح از سطوح حکمرانی دولتی و مردمی نیاز داریم که مفاهیم و راهکارها را با اصول و مبانی درست آن درک کنیم. مثلاً چیستی و چرایی و چگونگی هر امری مورد سؤال و بررسی و تولید دانش قرار گیرد. و برای تحقق هر هدفی الگوی مناسب طراحی و پایلوت سازی و اجرا و ارزیابی شود. و این فرایند حتماً با حضور و مشارکت مردم آن هم برای کسب درآمد و نه برای نیکوکاری باشد اصولاً یکی از مفاهیمی که باید بهدرستی شناخته شود آن است که کسب و کار حلال اوّل و آخر کار خیر است. و نود درصد عبادت بنده خدا را پوشش می دهد همه عبادات واجب و مستحب فقط ده درصد عبادت بنده خدا را پوشش میدهد. همه عبادات واجب و مستحب فقط ده درصد عبادات تکلیفی خداوند برای بنده عابد، عاقل، فهیم و کاربلد و خیرخواه محسوب میشود. لذا یکی از دستاوردهای اصلی مدیریت جامع حوضههای آبخیز فهم درست مسایل، تولید دانش کارآمد برای اجرا، الگوسازی، پایلوتسازی، کسب صلاحیت حرفهای برای اجرا و همه اقداماتی از این دست است که انشاءالله بستر تحولآفرینی تمدنساز را فراهم خواهد کرد.
راهکارهای ارائهشده ــ همانگونه که مخاطبین محترم ملاحظه فرمودهاند ــ جامعیت آنها و یا اجزاء آنها قبلاً مطالعه و نمونهسازی و پایلوتسازی شده است . بعضی از موارد همچون «مدیریت جامع حوضههای آبخیز» در حقیقت طراحی یک الگوی راهبری است تا همه دستاوردهای نمونهسازی شده و اجرایی شده قبلی بصورت یکجا و جامع و برای خلق یک زنجیره جامع و کامل ارزش افزوده و برای ایجاد تحول و بسترسازی آبادانی و شکوفایی تمدنساز در کنار هم قرار گیرد.
حقیقتاً پایلوتسازی مدیریت جامع حوضه آبخیز خزر، نماد کامل و جامع تمدنسازی است، زیرا دربرگیرنده و محققکننده همه آرمانهای مرتبط با تمدنسازی میباشد. انشاءالله که هرچه زودتر سرمایهگذاری مردمی جذب و با مشارکت همه جانبه مردم و دستاندرکاران مرحله به مرحله اجرا و اثرگذاری و ابزار کارآمدی همهجانبه جامعه، حکمرانی و بهرهمندی مردم بشود.
انتهای پیام/
- نویسنده: تسنیم tasnimnews






















































































