در بیارزش بودن تماشای این فیلم کشدار آنکه کارگردان آنجا که به نفع سیاه نمایی جامعه و زنان ایرانی است از مواد حقوقی استفاده میکند اما در جایی که به نفعش نیست آن را وارونه جلوه داده و بیارزش میشمارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، تند و سخت نوشتن در مورد یک فیلم صرفا به معنای مخالفت شخصی نیست بلکه گاه ناشی از داستان و روایتی است که به کلیت موضوع و پیام آن ضربه جدی وارد می کند. اگرچه حاشیههای فیلم زن و بچه در فستیوال کن با نمره متوسط و البته حاشیههای فیلم پیرپسر، باعث اقبال بالایی در نمایش هفته اول زن و بچه شد اما فیلم به شدت خالی از محتوا، بسیار زن ستیز، نمایشگر سطح سواد علمی پایین نویسنده و کارگردان از حوزه فرهنگ جامعه ایرانی و زندگی خانوادگی، نگاه یکسویه و سوگیرانه، بازیهای کلیشه ای و تکراری و اصرار بر مدرن نمایی نخ نما شده زن قهرمان داستان دارد .
در هر سه فیلم ابد و یک روز، برادران لیلا و زن و بچه، تمرکز سعید روستایی بر زنان متمرکز است. و البته در هر سه فیلم برای تحمیل و اغراق آمیز کردن ایده زن ستیزی فرهنگ جامعه ایرانی و ظلم مردان بر زنان، ماجرایی تک بعدی را نمایش داده است. این روند در ابد و یک روز کمتر، در برادران لیلا با شدت بیشتر و در زن و بچه به نهایت رسیده است.
روایت سعید روستایی از زنان به قرار ذیل است: زنان موجودات نادان، فاقد قدرت استدلال و تصمیم گیری، کنشگران بی اراده، نیازمند مردان و فاقد قضاوت اخلاقی و رعایت روابط انسانی هستند و جالب آنکه در قرائت شخصی او و نزدیک به قرائت فروید، این زنان با این خصوصیات کنشگران مقاومت در برابر زن ستیزی هستند. صفاتی که سعید روستایی از زن نمایش می دهد، نه برای کنشگری در برابر مردسالاری، بلکه نمایش زنان بزرگ سن و نه بالغ و مسئولیت پذیری است که با خشم و هیاهو پیگیر حقوقشان هستند. و البته حقوقی که سعید روستایی برای زنان صلاح میداند.
روستایی در زن و بچه، سه زن جوان و یک زن میانسال(مادر) دارد. سه زن جوان قصه مهناز و مهری، دو خواهر، و ندا به عنوان همکار و دوست مهناز. این سه به نحو مشترک از مردی آسیب دیدهاند که شواهد آشکاری بر زن بارگی و چشم ناپاکی دارد که این دو خواهر به عمد و با انواعی از توجیهات، چشم بر آن میبندند. مهناز زمانی که توسط معادی پس زده می شود، ناگهان کنشگر مقاومی شده و رجز میخواند که خیلی کارها می تواند بکند: از جمله افشای جرایمی که شخص مهناز از آنها مطلع بوده و پیش از این که قرار ازدواج برقرار بود، اشکال و ایرادی در آن نمی دیده است. اما زمانی که داماد خواهر او را انتخاب میکند، مهناز قهرمان افشاگری و مقاومت در برابر قانون شکنی و زن ستیزی میشود.
پیمان معادی مردی چهل و هشت ساله و آموخته انواعی از خلافکاری ها در کسوت راننده آمبولانس است که در طی فیلم با سابقه کلاهبرداریهایی پیشینی او از دوست دختران قبلی نیز آشنا میشوید. مردی که قبلا با ندا بوده و او را رها کرده، دو سال با مهناز بوده و در نهایت پس از دو سال اصرار برای ازدواج، در مراسم خواستگاری چشمش خواهر کوچکتر بیست و پنج ساله او را میگیرد و درخواست ازدواج با او را مطرح میکند.
مادر خانواده که انتظار میرود سرد و گرم چشیده روزگار باشد و هدایتگر دختران کم تجربهاش، پس از کمی مقاومت در نهایت راضی میشود دختر جوانش با خواستگار سابق دختر بزرگترش و با اختلاف سنی بیست و سه سال در حالی که حامله است، ازدواج کند؛ نه تنها ازدواج بلکه در حالی که مهناز همچنان عزادار پسر نوجوانش است، برای حفظ آبرو، جشن ازدواج نیز به اصرار او برگزار میشود.
در نظر سعید روستایی خانواده ایرانی و در اینجا متشکل از مادر و خواهر مهناز، چنان سنگدل، بیملاحظه و بیرحم است که نه اخلاق را میشناسد، نه رعایت میکند و در این سنگدلی تا جایی پیش میرود که مراسم جشن عروسی را در خانه مشترکی که مهناز عزادار و خیانت دیده هم ساکن آن است، برگزار میکند. یکی دیگر از نکات منفی و برجسته فیلم زن و بچه، مواجهه مادر با رفتارهای نامناسب پسرنوجوانش است. در اغلب فیلمهای ایرانی زنان شاغل، فرزندان نابسامان و ناآرام دارند.
بر خلاف ادعای نویسنده و کارگردان برای روشنگری در مورد وضعیت بغرنج زن در خانواده ایرانی و زنانی که به تنهایی مسئولیت خانواده را بر عهده دارند، همین دست فیلمها سختترین ضربهها را به مادران شاغل و سرپرست خانوار میزند. در حالی که مادر برای تأمین مخارج خانه دو شیفت کار میکند، خاله پسر نوجوان و مادر بزرگش نیز از عهده تربیت او بر نمیآیند؛ سه زن توانایی تربیت یک پسر نوجوان را ندارند که عاشق زنی سی و چند ساله شده و از او تقاضا دارد که به ندای عشق او پاسخ دهد. مادر روشنفکر او تنها یک ترجیع بند دارد:” این رفتار از هر پسر نوجوان امروزی قابل انتظار است”. مهناز اگر شوهر هم میداشت احیانا پسری را تربیت میکرد که اکنون در نبود پدرش تربیت کرده است .
کارگردان در پوشش این شعار نظرش را در مورد آینده پسر نوجوان و جوان ایرانی فریاد میزند: هر کاری که دوست دارند انجام بدهند فقط چون کارگردان بر این نظر است که از هر پسر نوجوان انتظار هر رفتاری ممکن است: سیگار بکشد، قرصهای آرامبخش بخورد، دروغ بگوید، برای نوشتن مشق معامله اقتصادی کند، سر خواهر کوچکش کلاه بگذارد، عاشق زنی با بیش از ۲۰ سال اختلاف سنی شود، با او لاس بزند، قمار کند، قلدری کند، هم کلاسهایش را کتک بزند، بد دهنی کند و در نهایت، مجموعه این رویه اخلاقی فرهنگی تربیتی تقصیر مادری است که دو شغله است نه مادری که رفتارهای این چنینی را شیطنت نوجوانی میداند. ترفند کارگردانان این قبیل فیلمها در اغراق آمیز کردن فضا باهوش نمایاندن فرد خاطی است که در نهایت ادب و فرهنگ را قربانی معدل درسی بالا میکند .
اگرچه فشار دشواریهای اقتصادی به حقیقت و عینی بر شانه همه جامعه ایرانی سنگین است، کارگردان شاید انتظار دارد که حاکمیت به نحوی مادر بدون همسر را تأمین کند که او نیاز به کار نداشته باشد اما متوجه نیست که دو خطر بزرگ در پیام نابجای این فیلم وجود دارد: زنان را در مادری محدود و محصور میکند و اجازه فعالیتهای دیگر را دشوار میسازد؛ دوم آنکه حاکمیت را تبدیل به شوهر زنان کرده و اصولا ادامه زندگی خانوادگی با حضور پدران را غیر ضروری میداند. حاکمیت هزینه مادری فرزندان را میهد و دیگر نیاز به حضور پدر نیست؛ جملهای که مهناز هم به خواهرش مهری میگوید: “طلاق بگیر، یعنی ما سه تا زن نمیتونیم یه پسر درست تربیت کنیم؟”. و البته به همان صورتی که همان سه زن توانسته بودند پسر مهناز را به نحو موجه با آینده درخشان تربیت کنند؛ آن چنانکه بر اثر دعوای لفظی با پدربزرگ الکلی اش خودش را از پنجره پرتاب کرده و از دست برود .
سوال جدی آنجاست که آیا هرگز به ذهن کارگردان خطور کرده است رویه مادران تنهایی که در شرایط مشابه مهناز، فرزندانی با کفایت تربیت کردهاند را موضوع فیلمی قرار دهد؟ یا پدرانی که بدون مادر فرزندانی شایسته بار آوردهاند؟ احتمالا خیر. و احتمالا به این دلیل که سرمایه گذار و جشنواره فرانسوی برای نمایش ابعاد برجسته و درخشان جامعه ایرانی با دست و دلبازی پول نمیدهد .
مردان سینمای سعید روستایی مردانی فاقد اخلاق، ناکارامد و به عبارت سادهتر بیعرضه، فاقد مهارت مدیریت و کسب حلال و پردرآمد هستند و بزعم کارگردان تمامی این خصوصیات ناشی از ناکارامدی جامعه و حاکمیت ایرانی است. در برادران لیلا، چهار برادر او به اندازه خواهر کوچکترشان قدرت تجزیه و تحلیل ندارند و در زندگی روزمره نزدیک به فقر ادامه میدهند. اگرچه کارگردان اصرار دارد که آنان انگیزه ندارند اما در حقیقت مطابق قصه فیلم، برادارن لیلا تمایلی به تلاش نداشته و بدنبال پول بادآورده بودند .
اگرچه فقر فرد را احمق میکند اما مسئولیت زدایی از شخص فرد برای ارتقا موقعیت زندگی و متوجه کردن تمامی نگاهها به سیاستهای فرهنگی- اجتماعی- اقتصادی جامعه، تنها طلب مخاطب را افزایش میدهد. چنانچه هدف پنهان روستایی در تحول عمیق و انقلابی در ساختار جامعه ایرانی نیز رخ دهد، آنچه او متوجه نیست آن است که افرادی که او و همکارانش در ضمن این نمایشها طلبکار و متوقع ساختهاند، در مواجهه با نظام جدید نیز به همان رویه طلبکار خواهند ماند .
مردان زن و بچه، پیمان معادی هوسران و حسن پورشیرازی الکلی و خشن هستند. پیمان معادی، مردی میانه سال و بیکفایت که به جای زن و بچه، زنِ بچه میخواهد و در کسری از ثانیه، در کمترین بهره از اخلاق، نظرش را در مورد ازدواج تغییر میدهد و خواهان زن جوانی میشود که تا دیروز عاشق خواهرش بوده است.
حسن پورشیرازی پدربزرگ نوه کشی است که پسرش را در طی یک شوک اقتصادی ناشی از از دست دادن سرمایه در بورس از دست داده است. زنان این فیلمها زنده میمانند؛ بیوه میشوند و مردانی که قرار است تکیه گاه آنان باشند در اثر شوک ورشکستگی از دست میروند یا برای تأمین مخارج زندگی از هیچ خلافی نمیگذرند؛ و البته در تصور سیاه روستایی زنانی با ۲۳ سال تفاوت سنی، همسر همان مردان خلافکاری میشوند که خواهرش تمامی ابعاد کارهای خلاف و شخصیت ناسالم او را برایش تعریف کرده است. دختری ۲۵ ساله که گویی بازمانده و ناامید از ازدواج است در حالی که در حقیقت دختربچه ای است که با چند حرف شیرین نه تنها خام میشود بلکه از او باردار نیز میشود. لازم بود آقای کارگردان متوجه میبود که مهری این فیلم بازنمایی دختران جوان بیهویت امروزی است که با شعار همه چیز مجاز و قابل تجربه است، بیشترین آسیب را به خود و بیشترین خدمات را به حمیدها داده است .
در چنین رویهای از مجاز بودن هر چیز است که در نهایت پسر مهناز که عاشق زن جوانی با بیست سال اختلاف سنی، همان حمید زن باره خواهد شد و دختری از مهری و مهناز هم همان مهری و مهناز که با ظاهری مدرن و درونی تهی، گول حمیدها را خواهند خورد. چرخه معیوبی که فقط مردان در آن زن ستیز نیستند، بلکه زنان نیز با خود و دیگر زنان در ستیزند …
شاید آقای روستایی در تأملی جدی باید از خود بپرسد که آیا او واقعا در پی ایجاد تحول مثبت و والایش روابط میان زن و مرد است و اگر بله، در پی چنین سیاه نمایی هایی چه راهکاری ارائه میدهد؟ نکته آخر در بیارزش بودن تماشای این فیلم کشدار آنکه کارگردان آنجا که به نفع سیاه نمایی جامعه و زنان ایرانی است از مواد حقوقی استفاده میکند اما در جایی که به نفعش نیست آن را وارونه جلوه داده و بی ارزش میشمارد. مسئله حضانت هفت سال اول مادر، از نظر کارگردان تنها زمانی برای وابسته شدن مادر به بچه است که بعد از آن پدر بیاید و بچه را ببرد. بنابراین زن مجبور است با هر بی اخلاقی مرد و درآمد حاصل از هر خلافی بماند تا فرزندش را کنار پدر بزرگ کرده و ریسک از دست دادن او را نکند. روستایی به مساله حضانت دائم مادر و مسأله ازدواج مجدد آنها توجه ندارد که در بازار ازدواج زنان فرزند دار شانس ازدواج پایینی دارند چنانچه در تناقضی عمیق در قصه مهناز او مجبور به پنهان کردن فرزندانش از خانواده حمید میشود .
در خصوص مهری اما، ظاهرا کارگردان، حوزه اخلاق و درآمد پاکیزه را از جامعه ایرانی جدا کرده و زنی که شاغل در بیمارستان است را زنی مجبور نمایش میدهد که ضرورتا باید با پدر فرزندش بماند؛ حتی اگر در خانهای زندگی میکند که شوهر او و پدر بچه، از دوست دختر قبلی اش بالا کشیده است. تنها به این دلیل که میخواهد فرزندش را کنار پدرش بزرگ کند. آن هم از ترس از دست دادن بچه بعد از مدت هفت سال حضانت .
پیامد فقدان شناخت از ایران و فرهنگ حاکم بر آن، سبب شده است که کارگردان نظر نادرست شخصی اش را به جامعه ایرانی تسری دهد در حالی که در همین جامعه مادرانی با تلاش فرزندانی را بزرگ میکنند که پدرشان را به اهمیت سلامت اخلاقی فرهنگی فرزند از زندگی خود و فرزندشان حذف کردهاند.
در هیچ آموزه اخلاقی فرهنگی و دینی به جهت نیاز اقتصادی الزامی به همراهی والد ناسالم در زندگی خانوادگی نشده است، جز در تجویز آقای روستایی در زندگی مهری و حمید .
کژپنداری او در امکان واگذاری حضانت دختر مهناز به پدر بزرگ تنها، عرق خور و بیماری که مسئول غیر مستقیم قتل نوه نوجوانش است، در ادامه چنین نگرش فاقد پشتوانهای میآید. گویی در نظام قضایی ایران هر مرد و زنی صلاحیت نگهداری از هر کودک و نوجوانی را دارد .
نگرش سعید روستایی به مسائل حوزه زنان و خانواده، بر خلاف آنچه مدعی آن است، نگرش زن ستیزانه، شعاری، فاقد پشتوانه مطالعات اجتماعی، فرهنگی و حقوقی است که در کمال ناباروری برای جایزه بردن ساخته میشود؛ هر چه تلختر، موفقتر. ده دقیقه ایستاده تشویق کردن فیلم زن و بچه در جشنواره کن بیش از آنکه موفقیتی در کارنامه این کارگردان باشد، سند سیاه نمایی، باژگونه نمایی و خود راست پنداری اوست که برای همه زمانها او را بدهکار زن، خانواده و جامعه ایرانی کرده و در اذهان باقی خواهد ماند .
یادداشت از دکتر سمیه خراسانی هیئت علمی دانشکده زن و خانواده دانشگاه ادیان و مذاهب قم، مدیر رویداد خانواده
انتهای پیام/
- نویسنده: تسنیم tasnimnews