همیشه افراد بدنبال موفقیت هستند اما به واسطه تنبلی از راههای میانبری برای رسیدن به هدف استفاده میکنند که نتایج نه چندان مثبت ولی قطعا کوتاه مدتی به همراه داشته است. شعارهای پوچ و توخالی اما دلنشین در دل مخاطبان جایی باز کرده که برای شنیدن این جملات و شعارها گاها مجبور به هزینه های گزافی میشوند.
اگر در بازار کتاب چرخی بزنیم، قفسههای پرشده از کتابهای روانشناسی زرد را مشاهده می کنید که فضای کتابفروشی ها را قبضه کردهاند. در خوشبینانهترین حالت روانشناسی مثبتگرا را شاهد هستیم. در شبکههای اجتماعی نیز کم نمیبینیم افرادی را که با شعارها و جملات انگیزشی و پیامهای مثبت اندیشی و تیپشناسی افراد مخاطبان زیادی را به خود جذب نمودهاند. خیلی از افراد جامعه نیز با همین تیپشناسیها و برچسب زدن به دیگران آنها را دستهبندی کرده و میشناسند.
اما کارکرد این مطالب و علت گرایش مردم به این نوع روانشناسی غیرعلمی چیست؟
اگر در پیامهای این مطالب انگیزشی عمیق شویم، پیام همه آنها پرورش یک نوع شخصیت با این ویژگی است. انسانی محافظهکار که انتقادش به جامعه یک نوع بیماری و جامعهستیزی تلقی میشود.
در مکتب روانشناسی بازاری به موفقیت فرد ارج داده میشود اما چه نوع موفقیتی؟ موفقیتی که با تلاش خود بهدستآمده باشد. به فرد گفته میشود.
نباید فراموش کرد که خودت عامل موفقیت خودت هستی در هر شرایطی. بهراحتی میشود با تلاش فردی استثنا شد. بیل گیتس شدن، استیو جابز شدن. آنها هم از هیچ شروع کردند. تو هم میتوانی موفق باشی. تو میتوانی همهچیز را کنترل کنی و موفق باشی و نا عدالتی اجتماعی و فسادها و کلاهبرداریها هرگز مهم نیستند ذهن و روان ات مشکل دارد که باید انرا اصلاح کنی تا به موفقیت برسی.
روانشناسی زرد مسائل سیاسی، اجتماعی و تاریخی را به فرد فرافکنی میکنند. آنچه اتفاق میافتد بیتوجهی محض نسبت به عوامل کلان است.
سؤال این است اگر مثبت اندیشی چاره همه مشکلات است پس چرا کارگران با مثبت اندیشی با وضعیت معیشت بهتری مواجه نمیشوند؟
آیا محیطزیست با مثبت اندیشی به وضعیت بهتری بازمیگردد؟
توحش دنیای سرمایهداری غرب با مثبت اندیشی کم میشود؟
فساد، فحشا، فقر و بیکاری با مثبت اندیشی از بین میرود؟
به نظر میرسد مثبت اندیشی نهتنها نمیتواند باعث بهبود وضعیت یک جامعه شود بلکه جامعه را محافظهکار هم میکند.
بهراستی چرا بهجای مثبت اندیشی فرهنگ پرسشگری را در جامعه باب نکنیم؟
مجید صفاری نیا، استاد دانشگاه و رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران معتقد است که جملات انگیزشی خلق را بالا میبرد و احساس بهبودی آنی و شعف لحظهای به فرد دست میدهد و فکر میکند که مشکلش حلشده است.
حرفهای قشنگ و جملههای زیبا مشکلات روان را حل نمیکند.
حجم مشکلات در جامعه ما زیاد است و هزینه ارائه خدمات گاهی توسط عدهای امکانپذیر نیست، بنابراین مردم ممکن است مشکلات خود را برای این افراد مطرح کنند.
تفاوت روانشناسی علمی و زرد
در روانشناسی زرد دیدگاههای ثابتی وجود درد و یعنی شما اگر پای سخنان این بهاصطلاح روانشناسها بنشینید تئوریهای ثابت و دائمی دارند اما در روانشناسی علمی همواره نظریهها در حال بهروزرسانی و تغییر و بررسی هست این شناخت و بررسی بهصورت عینی و قابللمس در فضای آزمایشگاهی است
در روانشناسی علمی بهصورت کاملاً علمی در جستجوی لایههای ذهنی و افکار شما با ابزارهای خاص هستند اما روانشناسی زرد به دنبال سادهترین راهحل هستند.
متأسفانه شعارهای عامهپسند و اغوا گرایانه دارند و بهراحتی میان مردم در حال گسترش است.
آسیبهای روانشناسی زرد
رؤیا فروشی مردم از واقعیت دور میکند و آنها را ادامه کار برای تلاش و کوشش و رقابت بازمیدارد عقاید نادرستی را در ذهن فرد میپروراند که شباهتی با واقعیت بیرونی ندارد بنابراین فرد در مواجه با مشکلات سرخورده میشود و توان رو. یاروی با آنها را نخواهد داشت.
- نویسنده: گسترش نیوز