در دوسال اخیر هرگاه مقامات ارشد اسرائیل راهی آمریکا شدند، رخداد مهم نظامی- امنیتی در منطقه غرب آسیا به وقوع پیوسته است. از حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق تا ترور سید حسن نصرالله دبیرکل فقید حزب الله لبنان سلسله اقدامات تروریستی است که رژیم پس از دریافت «چراغ سبز» از دولتهای وقت آمریکا انجام داده است. برهمین اساس لازم است تا تهران با هوشیاری تحولات جاری در واشنگتن را رصد کند. اکنون در سومین سفر نتانیاهو به واشنگتن این سوال کلیدی مطرح است که اسرائیل در این مرحله از کارزار «طوفان الاقصی» چه هدفی را دنبال میکند؟
اقتصاد آنلاین- محمد بیات: شامگاه دوشنبه هفتم ژوئیه بنیامین نتانیاهو میهمان جشنی در کاخ سفید بود که ترامپ به افتخار وی برگزار کرده بود. در این «نمایش پیروزی» نتانیاهو و ترامپ به شدت نیازمند به تصویر کشیدن چهرهای پیروز پس از نبرد ۱۲ روزه با ایران بودند. ترامپ پس از بمباران سه سایت اتمی نطنز، فردو و اصفهان به شدت تحت انتقاد رسانههای جریان اصلی و رقیبان دموکرات خود قرار گرفته بود. دادههای منتشر شده از سوی آژانس اطلاعات دفاعی ملی آمریکا و عدم تایید نابودی تاسیسات اتمی ایران به مثابه سند بزرگترین شکست نظامی ایالات متحده را در تاریخ عملیاتهای ویژه این کشور به ثبت رساند. همزمان تاکید رافائل گروسی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص سرنوشت نامعلوم ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد اثبات کننده این فرضیه بود که شاید آن گونه که ترامپ ادعا میکند برنامه اتمی ایران آسیب ندیده است! نتانیاهو نیز که در جریان عملیات «شیر خیزان» وعده داده بود که برنامه اتمی- موشکی ایران را از بین برده و زمینه را برای تغییر نظام سیاسی در تهران فراهم میکند، در عمل نتوانست به تمام اهداف خود برسد و نیازمند «نمایش پیروزی» برای جلب نظر پایگاه رای راستگرایان در سرزمینهای اشغالی است. البته هدف از برگزاری این بزم سیاسی تنها بهبود وجه رهبران اسرائیل- آمریکا نبود و طرفین قصد دارند تا در خصوص پروندههای راهبردی منطقه به بحث و تبادل نظر بپردازند.
عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عرب منطقه یکی از مهمترین دستورکارهای نشست واشنگتن است. در روزهای اخیر رسانهها و اندیشهورزان «جریان اصلی» با تمرکز بر «پرونده سوریه» معتقدند که امکان عادی سازی روابط با دمشق وجود دارد، زیرا نظام تازه کار احمد الشرع به شدت نیازمند حمایت آمریکا و در عین توقف حملات اسرائیل در جنوب سوریه است. براساس اخبار منتشر شده در رسانهها «جولانی» صرفا به دنبال رسمیت شناخته شدن حکومت خود و عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهایی است که پس از سقوط اسد به دست آورده است. منابع نزدیک به دمشق، اما معتقدند وی برای جلب نظر افکار عمومی داخل سوریه بار دیگر مسئله بازگشت بلندیهای جولان را در مذاکره با طرف اسرائیلی به عنوان شرط عادی سازی مطرح کرده است! در واکنش به این موج خبری، صهیونیستها با مطرح کردن مجدد پیشنهاد اسحاق رابین و ایهود باراک معتقدند که تلآویو میتواند حق سوریه بر بلندیهای جولان را به رسمیت شناخته و در سوی مقابل دمشق با اجاره بلندمدت این منطقه به اسرائیل موافقت کند. دیگر گزینه پیشنهادی اسرائیل در جریان این مذاکرات اشغال منطقه طرابلس توسط حکومت جولانی و در ازای آن چشم پوشی از بلندیهای جولان است. لبنان دیگر نامزد جدی برای پیوستن به این پیمان است، اما تا زمانی که حزب الله مسلح است و تسلیحات سنگین خود را تحویل نداده، تحقق این سناریو با چالشهای جدی مواجه است.
دومین پرونده مهم مورد بررسی در آمریکا، مسئله توقف موقف جنگ در غزه است. استیو ویتکاف با همراهی دوحه در حال پیشبرد طرح آتشبس ۶۰ روزهای است که براساس آن بدون آنکه چشم اندازی روشنی برای پایان جنگ در غزه ترسیم شود، زمینه آزادی ۲۰ اسیر زنده مانده صهیونیست فراهم خواهد شد. در حالی که دولت کنونی آمریکا و حماس ظاهراً «چراغ سبز» رسیدن به نقطه «آتشبس» را صادر کردند، اما تحولات جاری در بیت حانون نشان دهنده تغییر معادلات میدانی به نفع حماس است. در جریان کمین اخیر گردانهای عزالدین القسام در شمال غزه، دست کم ۵ سرباز صهیونیست به وسیله بمب کنار جادهای «هلاک» و جمعی دیگر به شدت زخمی شدند. در چنین شرایطی یهودیان افراطی حاضر در کابینه نتانیاهو بیش از گذشته با برقراری آتشبس مخالفت کرده و خواستار تداوم جنگ و استفاده از «سلاح گرسنگی» علیه غیرنظامیان هستند. سیر تحولات میدانی نشاندهنده آن است که اگر ارتش اسرائیل بخواهد برای بلندمدت در غزه بماند، باید آماده تبدیل شدن این منطقه به «افغانستانی جدید» برای سربازان صهیونیست باشد.
صحنه جاری در منطقه خاورمیانه بیش از آنکه نوید دهنده صلحی پایدار باشد، دورنمایی از جنگ فراگیر میان «برندگان» و «بازندگان» نظم جدید ترسیم کرده است. اسرائیل و متحد فرامنطقهای آن یعنی آمریکا مدعی هستند که از طریق عادی سازی روابط با کشورهای عرب سنی و مسلمان، نظم جدیدی تولد خواهد یافت که ضامن دههها صلح و پیشرفت در منطقه است. این نظم جدید قرار است زنجیره تامین جدیدی در شمال اقیانوس هند ایجاد کند که ضامن برتری آمریکا در برابر چین، روسیه و هر قدرت تجدیدنظر طلب دیگری است. این ادعا گمراه کننده در حالی مطرح میشود که پس از نبرد طوفان الاقصی میزان نفرت از ارتش اسرائیل و مخالفت با روند تطبیع در میان ملتهای منطقه به بالای ۹۰ درصد رسیده است. همزمان نقض «بازدارندگی» ایران به عنوان یکی از قطبهای قدرت در منطقه سبب ایجاد نوعی «معمای امنیت» شده که مشخص نیست به چه شکلی قرار است احیا شود. برای آمریکاییها «تسلیم» بیقیدوشرط تهران و جذب این کشور در نظم جدید بهترین گزینه باشد، اما ممکن است مقامات تصمیمگیر در تهران نظر متفاوتی داشته باشند. تلاش ایران برای عقب راندن اسرائیل و ناامن سازی محیط منطقهای برای آمریکا ممکن است پیامدهای غیرقابل پیشبینی برای جنوب و شمال خلیج فارس داشته باشد.
- نویسنده: اقتصاد آنلاین