دو سال پس از اعلام رسمی «خروج فارس از بحران خشکسالی» توسط استاندار وقت، دادههای هیدرولوژیکی و مشاهدات میدانی نشان میدهد که سایه تشنگی همچنان بر سر منابع حیاتی استان سنگینی میکند.
به گزارش خبرگزاری تسینم از شیراز، محمدحسین فلاحدخت، دکترای مدیریت آب و کارشناس آبهای زیرزمینی در یادداشت اختصاصی که در اختیار تسنیم قرار داد، به بررسی بحران آب در فارس پرداخت.
متن این یادداشت بدین شرح است:
استراتژی بقا: انطباق با کمآبی همیشگی
دو سال پس از اعلام خروج استان فارس از وضعیت بحران خشکسالی توسط استاندار وقت، تحلیلهای میدانی و دادههای هیدرولوژیکی نشان میدهد که سایه کمبود آب همچنان بر سر منابع حیاتی استان سنگینی میکند. این مقاله استدلال میکند که ریشه اصلی عدم موفقیت در مدیریت پایدار، ناشی از «تداخل مفهومی» مسئولین در درک انواع چهارگانه خشکسالی (هواشناسی، کشاورزی، هیدرولوژیکی و اجتماعی-اقتصادی) و ارائه روایتهای خوشبینانه است که منجر به تحریک رفتار مصرفگرایانه شده و جبران منابع عمیقتر را به تعویق میاندازد.
دو سال پس از خروج در مواجهه با پدیدهای به وسعت و پیچیدگی خشکسالی، اولین و حیاتیترین گام، نه اجرای پروژههای سدسازی یا حفاری چاههای جدید، بلکه تعریف دقیق و مشترک از «وضعیت» است. در استان فارس و چه بسا در سطح کشور، تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که شکست در این گام اول، چگونه تمامی تلاشهای بعدی را تحتالشعاع قرار داده است.
در سال ۱۴۰۲، امیدواری عمومی با صدور پیامی مبنی بر «خروج استان فارس از خشکسالی» توسط مقام وقت استانداری، تقویت شد. اما گذر زمان نشان داد که این اعلامیه، نه تنها وضعیت را بهبود نبخشید، بلکه به دلیل عدم تفکیک سطوح مختلف بحران، منجر به نوعی رخوت مدیریتی و اجتماعی شد.
برای درک عمق ماجرا، ضروری است که پدیده خشکسالی را نه یک رویداد، بلکه یک فرآیند چند مرحلهای ببینیم.
۱٫ شکاف مفهومی: توهم بهبودی در برابر واقعیت تخلیه بحران آب در مقیاس استانی، بهویژه در مناطق خشک و نیمهخشک، ماهیتی چندلایه دارد. وقتی در رسانهها و بیانیههای رسمی، با تکیه بر نرمافزارهای هواشناسی، خبر خروج از خشکسالی اعلام میشود، پیام اصلی، تخلیه بار مسئولیت از دوش مدیران و جامعه است. اشکال اصلی در اینجاست: خشکسالی، یک مفهوم یکتا نیست. مدیریت موفق مستلزم درک این چهار سطح و زمانبندی اقدامات بر اساس هر یک است.
بخش اول: فهم چندلایه بحران؛ کالبدشکافی چهار نوع خشکسالی ۱٫ خشکسالی هواشناسی (نقطه شروع) این سادهترین سطح است که کمبود بارندگی در یک بازه زمانی مشخص را تعریف میکند. اگرچه چند بارش خوب در فصول مختلف، این سطح را بهبود می بخشد، اما این بهبود فاقد پایداری است. ۲٫ خشکسالی کشاورزی (اثر ملموس) این مرحله اثر مستقیم سطح اول را نشان میدهد؛ یعنی کاهش رطوبت خاک و آسیب به محصولات. این همان چیزی است که کشاورز بلافاصله آن را حس میکند. ۳٫ خشکسالی هیدرولوژیکی (بحران واقعی و دیرجبران) این سطح، قلب مدیریت منابع آب است و متأسفانه کمترین توجه را به آن میشود. این خشکسالی به معنای کاهش ذخایر سدها و مهمتر از آن، کسری عظیم در منابع آب زیرزمینی (آبخوانها) است. جبران این کمبود، نیازمند سالها بارش مؤثر و کنترل دقیق برداشت است. اعلام خروج از خشکسالی تنها بر اساس بهبود سطحی در این سطح، یک خطای استراتژیک بزرگ است.
۴٫ خشکسالی اجتماعی-اقتصادی (پیامد نهایی) این سطح، زمانی رخ میدهد که کمبودهای هیدرولوژیکی، به صورت مستقیم بر زندگی مردم و اقتصاد تأثیر میگذارد؛ از جیرهبندی آب شرب گرفته تا افزایش هزینه تولید و برهم خوردن توازن اقتصادی. اعلام زودهنگام خروج از بحران، صرفاً بر بخش اول (هواشناسی) تکیه می کند و بخش سوم (هیدرولوژیکی) را نادیده می گیرد. این اقدام، مانند این است که فردی با تب پایین بهبود یافته، اعلام کند که بیماری مزمن او کاملاً ریشهکن شده است، در حالی که عفونت اصلی همچنان در بدن باقی است.
بخش دوم: تداخل مفهومی و تحریک رفتار مصرفگرایانه: با پیامی ناخواسته بزرگترین چالش در فارس، عدم انطباق گفتمان رسمی با واقعیت هیدرولوژیکی است. زمانی که مقامی اعلام میکند استان از خشکسالی خارج شده، پیام نهفته این است: “خطر رفع شد”، این امر بلافاصله منجر به تغییر پارادایم در مصرفکنندگان عمده (کشاورزان) میشود. به عبارت دیگر هنگامی که بالاترین مقام اجرایی استانی از “عبور موفقیتآمیز” از بحران خبر میدهد، پیام غیرمستقیم به جامعه این است: از این پس، میتوانیم به سبک گذشته مصرف کنیم.” نتیجه ماجرا: • فشار بر سفرههای زیرزمینی: کشاورزان با این تصور که آب فراوان خواهد بود، الگوی کشت خود را به سمت محصولات با نیاز آبی بالا سوق میدهند و برداشت از چاهها را افزایش میدهند. این عمل، تنها ذخیره استراتژیک (آبخوان) را که دو تا پنج سال برای احیای آن زمان لازم است، هدف قرار میدهد.
تضعیف فرهنگ صرفهجویی
پیام خوشبینانه، فرهنگ صرفهجویی را که در دوران بحران شکل گرفته بود، تضعیف کرده و به یک رفتار مصرفگرا تبدیل میکند. این یعنی دستاوردهای صرفهجویی اجتماعی در کوتاهمدت دود میشود.
سستی در مدیریت تقاضا: دستگاههای دولتی و شهری انگیزه خود را برای اعمال محدودیتهای سختگیرانه و سرمایهگذاری در زیرساختهای صرفهجویی از دست میدهند.
بخش سوم: الزام به پذیرش وضعیت کمآبی مزمن و تنظیم سیاست بر مبنای کف
تا زمانی که تفکر “بازگشت به وضعیت نرمال” حاکم باشد، استراتژیهای ما مقطعی و واکنشی باقی خواهند ماند. برای خروج واقعی از این چرخه معیوب، مدیران باید یک تغییر پارادایم بنیادین داشته باشند، استراتژی باید بر مبنای پذیرش “وضعیت کمآبی مزمن” و نه “بحران موقتی” بنا شود و هرگونه بارندگی خوب، صرفاً یک «تأخیر» در بحران است، نه پایان آن.
واقعیت این است تا زمانی که مدیریت آب از دام نگاه کوتاهمدت هواشناسی رها نشود و واقعیت «عمق هیدرولوژیکی» را نپذیرد، هرگونه افزایش سطح ایستابی صرفاً یک موهبت فصلی خواهد بود که با رفتار مصرفگرایانه مجدداً به سرعت از دست خواهد رفت.
تا زمانی که زیرساختهای مدیریتی ما بر پایه درک جامع از هر چهار سطح خشکسالی بنا نشود و تا زمانی که گفتمان رسمی، عمق بلندمدت بحران را انکار کند، هر فصل بارانی تنها یک فرصت از دست رفته برای احیای پایدار منابع خواهد بود. بنابراین درک درست از تعریف بحران، شرط لازم برای هر پیروزی بلندمدت است.
اولین قدم برای مدیریت موفق، پذیرش حقیقت تلخ و علمی وضعیت است: کمآبی دائمی؛ واقعیت جدید زندگی ماست.
انتهای پیام/۴۲۴
- نویسنده: تسنیم tasnimnews


























































































