این روزها به دلیل وجود تنشهای سنگین خاورمیانه، نگاه جهان به این منطقه دوخته شده است. اما چرا همیشه این منطقه پر از تنش و درگیری بوده است؟ چه عواملی باعث شدهاند که خاورمیانه به کانون بحرانها و ناآرامیها تبدیل شود؟ آیا وجود منابع غنی نفت و گاز تنها دلیل بحرانهای مداوم در خاورمیانه است یا عوامل اقتصادی و اجتماعی نیز در این تنشها دخیل هستند؟ بررسی این سوالات میتواند ما را به درک عمیقتری از وضعیت کنونی خاورمیانه و دلایل بحرانهای آن هدایت کند.
به گزارش اقتصاد آنلاین_ندا مؤمن؛ خاورمیانه در مرکز تقاطع سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا قرار گرفته است. عموما این نام به منطقهای اطلاق میشود که بین دریای مدیترانه و خلیج فارس قرار دارد. خاورمیانه یکی از پیچیدهترین و پرتنشترین مناطق جهان است که از دههها و حتی قرنها پیش به دلایل مختلف تاریخی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و جغرافیایی درگیر جنگها و نزاعهای متعددی بوده است. دلایل متنوع و پیچیدهای پشت این درگیریها وجود دارد که هر یک نقش مهمی در شکلگیری شرایط کنونی این منطقه بازی کردهاند.
تاریخ خاورمیانه مملو از جنگها و درگیریها است. از جنگهای صلیبی در قرون وسطی که با هدف بازپسگیری سرزمینهای مقدس میان مسیحیان و مسلمانان آغاز شد تا دوران امپراتوری عثمانی که یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای جهان بود. بحرانهای خاورمیانه از سالهای ۱۹۱۴ شروع شد و از آن سال تا کنون این منطقه شاهد جنگهای متعددی از جمله جنگ جهانی اول، انقلاب ۱۹۱۹ مصر، جنگ استقلال ترکیه، انقلاب بزرگ سوری، شورش شیخ سعید (ترکیه)، شورش آرارات، جنگ عربستان سعودی و یمن، کشتار درسیم (ترکیه)، جنگ جهانی دوم، درگیری اسرائیل و اعراب، جنگ داخلی یمن شمالی، شورش ظفار (عمان)، حمله ترکیه به قبرس، جنگ داخلی لبنان، منازعه ترکیه با حزب کارگران کردستان، جنگ ایران و عراق، جنگ خلیج فارس، جنگ عراق، درگیری سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ لبنان، شورش جنوب یمن، شورش القاعده در یمن، خیزش ۲۰۱۱ بحرین، بحران مصر، بحران یمن، جنگ داخلی سوریه، گسترش جنگ داخلی سوریه به لبنان، تنش بین ایران و عربستان، جنگ در عراق، جنگ داخلی یمن، کودتای ۲۰۱۶ ترکیه، درگیری ۲۰۱۷ عراق و کردها، شورش داعش در عراق، جنگ اسرائیل و حماس، درگیری اسرائیل و حزبالله، بحران دریای سرخ، درگیری اسرائیل با سوریه و لبنان و تنشهای بین ایران و اسرائیل بوده است.
چرا خاورمیانه در دهههای اخیر اینقدر درگیر تنش و درگیری بوده است؟ چرا منطقهای که به لحاظ تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی اهمیت فراوانی دارد، همیشه در مرکز بحرانهای سیاسی، نظامی و اقتصادی قرار میگیرد؟ منشا این ناآرامیها چه چیزی است؟ آیا نفت حرف اول را میزند؟
خاورمیانه به خاطر داشتن منابع طبیعی استراتژیک مثل نفت و گاز، همیشه مورد توجه قدرتهای بزرگ جهانی مثل کشورهای اروپایی و آمریکا بوده است. خاورمیانه حدود ۶۲.۶ درصد از ذخایر نفت و ۴۰.۵ درصد از ذخایر گاز جهان را در خود جای داده است. عربستان سعودی با ذخایر عظیم نفتی و توانایی بالای تولید همواره در رأس لیست کشورهای صادرکننده نفت قرار دارد. براساس دادهها، کشورهای منطقه خاورمیانه یعنی عربستان حدود ۱۹ درصد، ایران ۱۸ درصد، عراق ۸.۲۶ درصد، کویت ۷.۴۷ درصد و سایر کشورها دارای ذخایر نفتی هستند. این بدان معنی است که بخش بزرگی از انرژی جهان به این منطقه وابسته است و همین منابع غنی و انرژی باعث شده تا قدرتهای خارجی برای تأمین منافع خود دائماً در امور کشورهای این منطقه دخالتهایی را انجام میدهند.
بسیاری از جنگهای خاورمیانه بر سر منابع انرژی بهویژه نفت، شکل گرفتهاند. یکی از برجستهترین آنها به جنگ ایران و عراق طی سالهای ۱۳۵۹ الی ۱۳۶۷ بوده است. این جنگ با دلایل سیاسی و مرزی شروع شد، اما نفت نقشی کلیدی در طولانی شدن آن داشت به طوری که هر دو کشور دارای ذخایر عظیم نفتی بودند و در طول جنگ تاسیسات نفتی هر یک بارها هدف حمله قرار گرفت تا درآمدهای نفتی حریف قطع شود. جنگ خلیج فارس در سالهای ۱۹۹۰ الی ۱۹۹۱ نیز از دیگر نمونههای مهم است. در واقع، هدف حمله عراق به کویت تصاحب منابع نفتی عظیم این کشور و تسلط بر بخشی از بازار جهانی نفت بود. درگیریهای یمن و بحران سوریه هم بهنوعی با انرژی ارتباط دارند، زیرا مناطق استراتژیک و خطوط انتقال نفت و گاز در این کشورها اهمیت زیادی دارند و تحت کنترل گروههای مختلف قرار گرفتهاند. به طور کلی، انرژی و منابع طبیعی در خاورمیانه همواره یکی از دلایل اصلی درگیریها و جنگها بودهاند چرا که کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی به دنبال کنترل این منابع حیاتی هستند.
کریدورهایی که سرنوشت منطقه را تغییر میدهند
رشد سریع اقتصادی چین و هند و نقش پررنگ این دو کشور در تجارت جهانی اهمیت مسیرهای حمل و نقل و کریدورها را برای انتقال کالا از شرق به غرب به شدت افزایش داده است. چین به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان از طریق طرح (یک کمربند، یک راه) به دنبال گسترش نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود است و کشورهایی مانند آمریکا که در رقابت ژئوپلیتیکی با چین قرار دارند، به دنبال موازنهسازی در برابر این نفوذ هستند. یکی از مواردی که برای عدم نفوذ چین در جهان صورت گرفته این است که آمریکا از هند به عنوان یک متحد استراتژیک در منطقه در برابر چین حمایت میکند. در واقع جنگ سرد بین آمریکا و چین باعث شده تا ایالات متحده به دنبال تقویت هند به عنوان وزنهای در برابر چین باشد.
از این رو سران گروه G20 در سپتامبر ۲۰۲۳ تصمیم به ایجاد یک کریدور جدید گرفتند که به عنوان طرح کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا شناخته میشود. این راه ارتباطی کالاها را از شرق به غرب یعنی از هند به اروپا منتقل میکند و از کشورهایی مانند امارات متحده عربی، عربستان سعودی و اسرائیل عبور خواهد کرد.
اما این مسیر برای کشورهایی مثل ایران و ترکیه چالشبرانگیز است. ایران و ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک خود میتوانند به عنوان گذرگاههای کلیدی برای ترانزیت کالا به اروپا شناخته شوند و از این طریق درآمدهای بالایی از حملونقل بینالمللی کسب کنند. اما با ایجاد کریدور جدید، این دو کشور با کاهش احتمالی جریان ترانزیتی و کاهش درآمدهای مرتبط روبرو خواهند شد. در واقع، ایران که در سالهای اخیر تحت تحریمهای شدید اقتصادی قرار گرفته برای توسعه اقتصادی به منابع درآمدی حاصل از مسیرهای ترانزیتی و کریدورها نیاز دارد. اما مسیر جدید میتواند بخشی از این تجارت را از این کشورها دور کند و به سمت کریدور هند-خاورمیانه هدایت کند. از سوی دیگر، با وجود این کریدور جدید، روابط بین اسرائیل و عربستان که تا پیش از این خوب نبوده وارد مرحله عادی سازی شده است. یکی از پیامدهای عادی سازی روابط بین این دو کشور، انزوای بیشتر فلسطین است. در واقع، با بهبود روابط اسرائیل با کشورهای عربی و امضای توافقنامههایی همچون توافقنامه ابراهیم و مذاکرات اخیر با عربستان، فلسطینیها در صحنه دیپلماتیک بیش از پیش تضعیف شدهاند. با این شرایط فلسطینیها از روند مذاکرات منطقهای و مذاکرات صلح به بن بست رسیدند. به معنای دیگر، عملا فلسطین عملا از معادلات منطقهای حذف میگشت. بنابراین حماس بین گزینههای بد و بدتر گزینه بد را انتخاب کرد و در اکتبر سال ۲۰۲۳ به اسرائیل حمله کرد.
چرا که میبایست یا نظارهگر تضعیف مواضع فلسطین در مقابل عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل میشد و یا باید مقابله مستقیم را انجام میداد.
با توجه به حمله حماس به اسرائیل این کریدورها که منافع زیادی را برای اسرائیل به همراه داشت، ناامن شده بود. نکته مهم اینجاست که مسیرهای تجاری و کریدورهای بینالمللی که برای انتقال کالاها از آسیا به اروپا و دیگر نقاط جهان طراحی شدهاند به شدت به ثبات و امنیت منطقه وابستهاند. چرا که هرگونه ناپایداری سیاسی یا نظامی میتواند به مسدود شدن مسیرهای تجاری و افزایش هزینههای حملونقل منجر شود. این یعنی تأمین کالاها برای بازارهای جهانی با تأخیر مواجه خواهد شد و زنجیرههای تأمین مختل میشوند. برای کشورهایی که به این کریدورها وابسته هستند، مانند هند و کشورهای اروپایی، چنین وضعیتی تهدیدی جدی بهشمار میآید. این یعنی امنیت و ثبات در خاورمیانه، دیگر تنها بازیگران اقتصاد بینالمللی را تحت تأثیر قرار میدهد.
نبرد ترانزیتی در خاورمیانه
درآمدهای حاصل از ترانزیت و کریدورهای تجاری بینالمللی یکی از عوامل کلیدی است که کشورها را به رقابت شدید برای کنترل این مسیرهای استراتژیک وادار میکند. در این میان، اسرائیل برای کسب درآمدهای بالایی از کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا هر گونه تنش و جنگی را به راه میاندازد. برای اسرائیل، مشارکت در چنین کریدورهایی نه تنها به معنای تقویت جایگاه اقتصادی و دریافت میلیاردها دلار درآمد سالانه از عوارض ترانزیتی است بلکه به آن
موقعیت استراتژیک بهتری در معادلات منطقهای و جهانی میبخشد. حفظ و تقویت امنیت در این مسیرها نیز از اهمیت
بالایی برخوردار است و بنابراین هرگونه بیثباتی یا تهدید امنیتی که بتواند بر این کریدورها اثر بگذارد، از سوی
اسرائیل بهعنوان تهدیدی جدی برای منافع ملی و اقتصادیاش تلقی میشود. که اسرائیل برای حفظ موقعیت استراتژیک خود در این کریدورها، به اتخاذ سیاستهای تهاجمیتر در منطقه روی آورده است.
در نهایت میتوان گفت که جنگهای منطقه خاورمیانه برای کنترل کریدورهای اقتصادی و ترانزیتی در منطقه
خاورمیانه است و به سیاستهای کلان ژئوپلیتیکی، نظامی و امنیتی نیز گره خورده است. اسرائیل که به اهمیت کلیدی این کریدورها پی برده از هیچ تلاشی برای حفظ و تقویت موقعیت خود در این مسیرها دریغ نمیکند حتی اگر این تلاشها به بروز درگیریهای نظامی بیشتر منجر شود.
- نویسنده: اقتصاد آنلاین