ابراهیم سحرخیز گفت: قبول داریم که صندوق بازنشستگی کشوری، هر ازگاهی با تبدیل شدن به حیات خلوت یا ملک طلق برخی از سیاست مداران، برای یک رقمی شدن نرخ بیکاری یا دستاورد سازی در حوزه اشتغال و کارآفرینی، با دستور های ناگهانی و بخشنامه های یک روزه مثل بازنشستگی پیش از موعد، آن هم، همراه با احترامات فائقه یعنی دادن سنوات ارفاقی، میانگین سن بازنشستگان را در زنان، از ۶۵ سال به ۵۱٫۶ کاهش داده است اما این تمام ماجرا نیست. اگر امروز اغلب صندوق های بازنشستگی ناخوش احوالند و به درجه بحرانی افلاس و انحلال رسیده اند بخشی از تقصیر ها ناشی از اکوسیستم یا محیطی است که از ۴۰ سال گذشته تا کنون ،اقتصاد کلان کشور را احاطه کرده است. اتمسفر یا «محیطی که متوسط رشد اقتصادی در آن هیچگاه از ۲ درصد بالا نرفته است.» پس ما کسورات را در جاهایی سرمایه گذاری کرده ایم که خیلی بازدهی به دنبال نداشته است.
ابراهیم سحرخیز، معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش گفت: پس از صندوق بیمه تامین اجتماعی ، صندوق بازنشستگی کشوری، دومین صندوق بزرگ بیمه ای است که ۶۴٫۲۸ درصد از جمعیت یک میلیون و ۷۵۸ هزار نفری آن را ، معلمان به خود اختصاص داده اند. صندوقی که با افتادن در چاه ناترازی ها، به چالشی بزرگ برای دولت تبدیل شده است که با نقش آفرینی در افزایش تورم ، کاهش ارزش پول ملی و کم شدن توان خرید مردم، آتش آن، علاوه بر بازنشستگان، دامن خیلی ها را گرفته است.
وی در ادامه افزود: صندوقی که خرجش به دخلش چربیده، گفته می شود «با به حساب آوردن سهم کارفرما، امروز ۹۰ درصد هزینه های آن از جیب دولت پرداخت می شود.» دولتی که مجبور است دوباره همان را در چرخه ای دیگر به صورت تورم یا گرفتن انواع مختلفی از مالیات ها بر مردم و بازنشستگان تحمیل کرده تا این بازی دو سر باخت، پیوسته برای بازنشستگان تکرار شود. صندوقی ورشکسته به تقصیر، که بخشی از گرفتاری های آن، برخاسته از عواملی مثل «افزایش سن امید به زندگی در ایران، کاهش نرخ باروری، پایین آمدن نسبت نیروی کار به سالمندان در جامعه، بازنشستگی پیش از موعد، اشتغال غیر رسمی، پایین بودن سن بازنشستگی در کشور، پوشش حمایتی کمتر از نصف (۰٫۴۶) در ازای هر بازنشسته» است که سبب شده است دخل اندکش، پاسخگوی خرج ۹ برابری آن نباشد.
معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش تاکید کرد: اینکه چگونه می توان امروز، این نامعادله را به تعادل رسانده، بین منابع و مصارف به توازن یا تسویه رسید؟ بر کسی معلوم نیست. ظاهراً پیچیدن نسخه برای آن ، کاری سخت و دشوار است تا جایی که دولت بی میل نیست با انحلال یا ادغام آن، برای مدتی هم که شده صورت مسأله را پاک کرده از شر آن ساختار نسبتاً عریض و طویل خلاص شود. صندوقی که به جای بیمه بازنشستگی، حالا تبدیل به یک صندوق بودجهای شده است که یک کارمند به جای ۳۰ یا ۳۵ سال، باید ۶۰ تا ۷۰ سالی را نون خور جیب دولت باشد.
ابراهیم سحرخیز همچنین افزود: قبول داریم که صندوق بازنشستگی کشوری، هر ازگاهی با تبدیل شدن به حیات خلوت یا ملک طلق برخی از سیاست مداران، برای یک رقمی شدن نرخ بیکاری یا دستاورد سازی در حوزه اشتغال و کارآفرینی، با دستور های ناگهانی و بخشنامه های یک روزه مثل بازنشستگی پیش از موعد، آن هم، همراه با احترامات فائقه یعنی دادن سنوات ارفاقی، میانگین سن بازنشستگان را در زنان، از ۶۵ سال به ۵۱٫۶ کاهش داده است اما این تمام ماجرا نیست. اگر امروز اغلب صندوق های بازنشستگی ناخوش احوالند و به درجه بحرانی افلاس و انحلال رسیده اند بخشی از تقصیر ها ناشی از اکوسیستم یا محیطی است که از ۴۰ سال گذشته تا کنون ،اقتصاد کلان کشور را احاطه کرده است. اتمسفر یا «محیطی که متوسط رشد اقتصادی در آن هیچگاه از ۲ درصد بالا نرفته است.» پس ما کسورات را در جاهایی سرمایه گذاری کرده ایم که خیلی بازدهی به دنبال نداشته است.
سحرخیز افزود: اما بخشی از قیل و قال ها نیز در مسئله پایداری یا ناپداری صندوق های بیمه، امروز بر این نقطه متمرکز است که می گویند «ارزش پولی که بازنشسته آورده با ارزش آنچه که خود یا بازماندگان او قرار است در حال و آینده از صندوق دریافت کنند باید تقریباً برابر باشد اما این نسبت در ایران در برخی از صندوق ها حتی ۹ برابر پولی است که باز بازنشسته با خود آورده است.» اگرچه موضوع ناترازی در صندوق های بیمه بازنشستگی، امروز در خیلی از کشورهای توسعه یافته نیز از جمله فرانسه، آلمان، ایتالیا، کانادا و حتی آمریکا، مسئله روز دنیاست اما راستش را بخواهید فارغ از توجه به راستی آزمایی یا کاربست یافته های دانش «آکچوئری» یا بیمه سنجی، این ابهام برای نگارنده همچنان محل پرسش و تامل است که اگر بازنشستگان به جای پرداخت کسورات به این صندوق بازنشستگی، با طلا فروش سر کوچه یا صرافی شهر خود وارد معامله شده، خرد، خرد با همین کسورات اندک هرماهه، طلا و دلار می خریدند، بازهم طرفین معامله امروز ناخشنود بودند؟ گذشته از این ماجرا ، چرا در مدیریت یا اکوسیستم خود صندوق یا شرکت ها در ایران، نیاز به بازنگری احساس نمی شود؟
معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش گفت: کدام «آکچویتور» به ما توصیه می کند هرساله میلیارد ها تومان از سپرده مردم یا فرهنگیان در صندوق هایی مثل بازنشستگی یا ذخیره فرهنگیان صرف پرداخت حقوق یا پاداش های هنگفت و نجومی به کسانی شود که نبودشان بهتر از بودن آنهاست. کدام محاسبات علمی به ما می گوید با سپردن کار موسسات مالی یا صندوق ها به آدم های سیاسی و سفارش شده از سوی ستادهای انتخاباتی می توان ریسک سرمایهگذاری را پایین آورده، بازدهی را بالا برد؟ چندی پیش، یکی از همین دست اندرکاران صندوق های بازنشستگی به درستی گفته بود که اگر «این صندوق را با همین مختصات به هر کجای دنیا که ببرید دیر یا زود محکوم به زوال و سقوط است.» اما ای کاش این نکته هم را اضافه می کرد اگر موفق ترین آنها یعنی صندوق کشور ژاپن را هم به خیلی از همین مدیرانی بسپارید که اکنون بر صندوق ها یا موسسات مالی ما به عنوان هیات امنا ، هیات مدیره یا… مدیریت می کنند، به یک سال نرسیده، آن را به سقوط می کشانند.
وی در پایان گفت: آنچه شوربختانه بر سر صندوق های بازنشستگی یا دیگر صندوق ها و موسسات مالی متعلق به فرهنگیان مثل صندوق ذخیره می آید حاصل ماتریس یا معجونی از دلایل یا عوامل در هم تنیده ای است که باید در یک تحلیل چند وجهی یا چند عاملی پیچیده ،به واکاوی آن پرداخت. حرف برای گفتن کم نیست! باید دید آیا صندوق بازنشستگی کارکنان وزارت نفت نیز به همین نقیصه گرفتار است یا خیر ؟ باید منتظر نشست و دید بالا رفتن سن بازنشستگی تا چه اندازه می تواند این ناپداری را به تأخیر بیندازد؟ ساختار جذب و پذیرش نیروی انسانی در ادارات و سازمان های دولتی ، نوع قرار دادهای استخدامی یا مسایل این چنینی چقدر می توانند در تاب آوری و پایداری دوباره صندوق ها موثر باشند؟
منبع:
رکنا
امیر خیرخواهان
- نویسنده: گسترش نیوز