چهار شهید گمنام را که به لرستان آوردند، دستها، پاها و سرها مرغانی شدند تکهتکه در کوه ارادت، که شاید نفس ابراهیم شهدا پریشانی آنها را دوباره زنده کند.
خبرگزاری تسنیم، لرستان، سرش را که نزدیک میآورد، قندهار میشود، لیلا، شیرینتر از افسانههای مجنون. سالها است که دلش گیر کرده در تابوت شهدای گمنام، از آن وقتی که نظرکرده شد در تشییع و رزق تبرکها شفایش دادند.
حالا هم آمده به پابوسی آستان چهار شهیدی که شهرهای لرستان را به طواف برده است. اینجا هر کسی آمده بههوای استغنا، به هوای تسلیم که مگر نباید که ابراهیم بود و تیغ بر خوکردههای خویش کشید؟
اینجا دستها، پاها، سرها و دلها مرغانی هستند تکهتکه در کوه ارادت، که آمدهاند به عجز، که شاید نام شهید پریشانیهایشان را دوباره زنده کند و به آن عهد الست گرهشان بزند.
مادری میگفت تنها پسرش را سالها است که دیگر ندارد. جنگ او را گرفت و شهید بر طاقچه خانهشان قاب شد. هر صبح مادر چشمدرچشم قاب سینهاش میشکافد و گیسهایش سفید در حجلهٔ بیداماد.
بعد نوری انگار از قاب دلش را روشن میکند که ید بیضا است، شهید، روزیخورده در بهشت. و کیست که نداند شهید زنده است؟ حالا مادر با تابوت چهار شهید نجوای پسرم میکند.
پسرانی که سالها غریب خاک بودند، بهرسم بقیع بینشان و گم در چادر مادر. عُلیا مخدّره، چادرت را بتکان. رزق ما را از تابوت شهدای گمنام بفرست، و آههای در چاه علی(ع).
.
انتهای پیام/۶۴۴/.
- نویسنده: تسنیم tasnimnews