در تریبون آزاد خبرگزاری تسنیم استان مرکزی، کارشناسان به ریشههای پنهان بحران آلودگی هوا و اینکه چرا هوای پایتخت صنعتی کشور آلودهتر میشود؟ پاسخ گفتند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اراک ، شهر اراک به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود و قرار گرفتن در مرکز کشور، همواره با چالشهای زیستمحیطی متعددی روبهرو بوده است. شرایط آب و هوایی این منطقه، بهویژه در فصلهای سرد سال، با پدیده وارونگی دما همراه میشود که موجب حبس آلایندهها در لایههای پایین جو و افزایش غلظت آلودگی هوا میگردد. این وضعیت، در کنار تراکم جمعیت و توسعه نامتوازن شهری، زمینهساز مشکلات جدی برای سلامت شهروندان شده است.
عوامل مختلفی در شکلگیری آلودگی هوای اراک نقش دارند؛ از صنایع بزرگ و نیروگاهها گرفته تا خودروهای فرسوده و کورههای غیرمجاز در حاشیه شهر. ترافیک سنگین، کیفیت پایین سوخت، نبود زیرساختهای مناسب حملونقل عمومی و جانمایی نادرست صنایع، همگی سهم قابل توجهی در افزایش آلایندهها دارند. این ترکیب پیچیده از عوامل، نه تنها کیفیت زندگی مردم را کاهش داده، بلکه تهدیدی جدی برای منابع طبیعی و زیستی استان نیز محسوب میشود.
این شرایط موجب نگرانی و دغدغه جدی شهروندان اراکی شده است. افزایش بیماریهای تنفسی، قلبی و حتی مشکلات روانی ناشی از زندگی در محیط آلوده، سلامت عمومی را به خطر انداخته و مطالبهگری اجتماعی را تقویت کرده است. مردم با حضور در تجمعات و طرح خواستههای خود، نشان دادهاند که آلودگی هوا دیگر یک مسئله صرفاً زیست محیطی نیست، بلکه به بحرانی اجتماعی و انسانی تبدیل شده که نیازمند توجه فوری و تصمیمگیریهای جدی در سطح ملی و استانی است.
در پی شدت گرفتن بحران آلودگی هوا در اراک و نگرانیهای گسترده شهروندان از پیامدهای آن بر سلامت و زندگی روزمره، خبرنگاران خبرگزاری تسنیم در یک گفتوگوی تفصیلی به سراغ سه چهره حوزه محیط زیست استان مرکزی از جمله: “امیر انصاری؛ مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی”، “سیاوش آقاخانی؛ رئیس شبکه سمنهای محیط زیستی” و “حمید اخوان؛ فعال محیط زیستی” رفتند. در این نشست، ابعاد مختلف مسئله از نقش صنایع و خودروهای فرسوده گرفته تا ضعف مدیریت شهری و چالشهای قانونی مورد نقد و بررسی قرار گرفت و هر یک از کارشناسان دیدگاهها و راهکارهای خود را برای عبور از این وضعیت تشریح کردند که مشروح این گفتوگو در ادامه میآید.
حدود ۷۰ درصد آلودگی در شهر اراک ناشی از خودروهاست
تسنیم: با توجه به تمرکز واحدهای صنعتی بزرگ در شهر اراک، از جمله صنایع نفت، پتروشیمی، فلزی و ماشینسازی، این فعالیتها چه نقشی در افزایش آلایندههای هوا و تشدید مشکلات زیستمحیطی این شهر دارند و پیامدهای آن بر سلامت شهروندان و کیفیت زندگی چیست؟
انصاری: آلودگی هوا منابع مختلفی دارد و یکی از منابع آلودگی صنعت است که میتواند به دلیل استفاده از مواد اولیه و محصولاتی که استاندارد نیستند سبب آلودگی هوا شوند. اگر مواد اولیه استاندارد نداشته باشند، این خود یکی از معیارهای تولید آلودگی در صنعت محسوب میشود. منبع دیگر، فرایند و تکنولوژی صنعت است؛ اگر تکنولوژی قدیمی باشد، حتی با بهترین و باکیفیتترین مواد اولیه نیز نمیتواند محصول مرغوب تولید کند. بنابراین اگر مواد اولیه، فرایند یا تکنولوژی تولید مناسب نباشد، قطعاً محصولاتی تولید میشوند که کیفیت مطلوبی ندارند و ناخالصیهای زیستمحیطی در آنها وجود خواهد داشت.
در شهرهایی که مانند اراک صنعتی هستند و صنایع بسیار قدیمی با تکنولوژیهای فرسوده در آن فعالیت میکنند آلودگی هوا بیشتر است. این صنایع معمولاً به دنبال تولید محصولات ارزانتر هستند و برای این کار از مواد اولیه ارزانتر استفاده میکنند. همین موضوع سبب میشود که در هوا انواع گازها و ذرات آلاینده منتشر شود، استقرار صنایع خاص مانند آلومینیوم سازی، پالایشگاه، صنایع نفتی و صنایع فلزی مختلف و ضایعاتیهای مستقر در حاشیه شهر اراک نقش به سزایی در آلودگی هوا دارند و آلودگی این شهر را خاصتر کرده است.
اگر تنها خودروها را در نظر بگیریم، آلودگی آنها مشابه خودروهای آلاینده در سراسر دنیاست. اما در کنار آن، صنایع خاصی مانند پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاهها وجود دارند که به دلیل تولید آلایندههای خاص سهم زیادی در آلودگی دارند. در بررسیها و طرح جامع آلودگی هوا در سال ۸۶،۹۶ و در سیاهه انتشار اخیر مشخص شده که حدود ۸۰ درصد بلوک اراک و شازند به آلایندههای صنعتی و منابع ساکن مانند منازل مسکونی و صنایع اختصاص دارد و حدود ۲۰ درصد به منابع متحرک مانند حمل و نقل خودرویی یا تردد خودروهای سنگین مربوط میشود.
این در حالیست که در شهر اراک، حدود ۷۰ درصد آلودگی ناشی از خودروهاست و با توجه به پنج آلاینده اصلی که رصد شدهاند، از جمله دی اکسید گوگرد، ذرات معلق، اوزون، هیدروکربن و ناکس، بیشترین سهم آلودگی در اراک مربوط به خودروهاست. در عین حال، حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد آلودگی به منابع ساکن از جمله صنایع مربوط میشود.
البته باید توجه داشت که تاثیرپذیری شهر اراک از شازند و صنایع مستقر در این شهرستان مانند نیروگاه و غیره اثرات تجمع آلایندهها را در شرق شهر افزایش میدهد. از سوی دیگر، شرایط خاص جغرافیایی اراک اهمیت زیادی دارد. این شهر عمق اینورژن کمی دارد و با کمترین میزان انتشارآلایندهها، آلودگی بهوضوح دیده میشود. این ویژگی خاص اراک است که شاید در کلانشهرهای دیگر وجود نداشته باشد، وجود کوهستان در سه طرف شهراراک و تالاب کویری میقان که در شش ماه سال گرد و غبار و شش ماه مه دارد و این مه به همراه آلایندههایی که در محیط شهر متساعد میشوند موجب تولید یک مهدود فتوشیمیایی خواهد شد که اثرات آن بسیار خطرناکتر از شهرهایی است که این ویژگیهای تالابی یا مه آلودگی را ندارند.
این ویژگی توپوگرافی شهر اراک موقعیت این شهر را خاص کرده است بنابراین تفاوت اراک با دیگر شهرها باید ویژه دیده شود و مطالبه خاصتر نسبت به شهرهای دیگر داشته باشیم، اگر قرار است خودروهای برقی بیشتری در کشور استفاده شوند یا سوختهای پاکتر توزیع شود، اراک به دلیل شرایط خاص خود باید در اولویت قرار گیرد و مسئولان کشوری باید نسبت به اراک نگاه ویژه داشته باشند تا شرایط آلودگی شهر اراک کاهش یابد.
آقاخانی: منابع آلاینده هوا شامل منابع انسانساخت و طبیعی میشود که منابع طبیعی انواع مختلفی دارند و آمارهایی که مدیرکل محیط زیست ارائه کردند بیشتر بر منابع انسانساخت متمرکز است. اما در آلودگی هوا موضوع مهم دیگری به نام ریزگرد مطرح است. با توجه به شرایط اقلیمی خشک شهر اراک و میزان بارندگی کمتر درگیر مسائل ریزگرد هستیم در حالی که در مناطق رویشی مانند هیرکانی شمال چنین مشکلی وجود ندارد، زیرا بارندگی بیشتر است و طولانیتر ادامه دارد، بنابراین مسئله ریزگردها در آمار آلودگی هوا بسیار تعیینکننده است.
هنوز در کشور دانش علمی کافی برای تفکیک منشأ آنها آلودگی وجود ندارد
ریزگردها معمولاً بر اساس سایز ۲٫۵ میکرون و ۱۰ میکرون و بالاتر اندازهگیری میشوند، بهویژه ریزگردهای ۲٫۵ میکرون ماهیت مشخصی ندارند و میتوانند شامل انواع قارچها، باکتریها، ذرات رس، آلایندههای بسیار ریز تولید شده از واحدهای صنعتی و حتی ذرات ناشی از سوخت باشند. این ذرات وارد ریهها میشوند و هنوز در کشور دانش علمی کافی برای تفکیک منشأ آنها وجود ندارد. برای مثال، نیروگاه علاوه بر دیاکسید گوگرد، ذرات ۲٫۵ میکرون نیز وارد محیط میکنند. اما مشخص کردن اینکه این ذرات از نیروگاه، خودرو یا محدوده بیابانی اطراف آمدهاند؛ بسیار دشوار است.
من موافق سهمبندی آلودگی نیستم و این اقدام اشتباه است و اتفاقا این سیاستی بود که واحدهای صنعتی برای فرار از مسئله آلودگی خودشان مطرح کردند. آلودگی هوا یک مسئله پیچیده چندمجهولی است و عوامل متعددی در آن نقش دارند، بنابراین نمیتوان آن را به یک معادله ساده تقلیل داد، ابزارهای سنجش فعلی قدیمی هستند و استانداردهای مصوب سازمان محیط زیست مربوط به یک دهه قبل است و متاسفانه واحدهای صنعتی استان به جای اصلاح آلودگی واحد خود در حد استاندارهای مصوب سازمان محیط زیست، به دنبال فرار از مسئولیت و انکار آلودگی هستند.
باید توجه داشت که حتی فعالیتهای روزمره مانند مصرف برق یا تنفس نیز آلودگی تولید میکنند، اما باید در چارچوب استانداردهای مشخص سنجیده شوند. برای مثال، صنعت پتروشیمی ذاتاً آلاینده است و حجم زیادی آلاینده وارد محیط میکند؛ اگرچه ممکن است بر اساس استانداردهای ده سال پیش در محدوده مجاز آلودگی تولید کند، اما این به معنای بیضرر بودن آن نیست. بنابراین مسئله آلودگی صنعت باید با متری به نام استانداردهای آلودگی مصوب هر کشور سنجیده شود، اما متاسفانه استانداردهای آلودگی صنعت در هر کشور بومیسازی نشدهاند و شرایط اقلیمی مناطق مختلف را در نظر نمیگیرند.
شهری مانند اراک با اکوسیستم شکننده، بارندگی کم و تبخیر بالا، یک منطقه خشک محسوب میشود و این شهر به جهت شرایط اقلیمی و اکولوژیکی و کوتاه بودن ارتفاع لایه وارونگی نمیتواند تخلیه را به خوبی انجام دهد بنابراین استفاده از استانداردهای ملی یکسان برای شهر اراک با مناطق شمالی کشور خطای بزرگی است. ایراد دیگر استانداردها این است که اثر تجمعی صنایع مختلف را در نظر نمیگیرند. هر واحد صنعتی دارای حد مجاز جداگانه است، اما وقتی همه این موارد در یک محیط جمع میشوند، ترکیب آنها اثرات مخربی بر سلامت و اکوسیستم دارد.
علاوه بر این، ارزیابیهای زیستمحیطی اولیه نیز ناقص بودهاند. در دهههای گذشته، صنایع مادر که آلاینده هم هستند بدون مطالعات کافی و ارزیابی زیست محیطی در دشت شازند و اطراف اراک بارگذاری شدهاند. در کشورهای پیشرفته مانند آلمان، استانداردها منطقهای هستند و شرایط اقلیمی متفاوت در نظر گرفته میشود. برای مثال، شهری با بارندگی متوسط ۱۱۰۰ میلیمتر نمیتواند با شهری خشک با بارندگی ۲۵۰ میلیمتر مقایسه شود. بنابراین، استانداردهای صنعتی باید بازبینی و بومیسازی شوند.
برای خروج از وضعیت فعلی باید یک نسخه برای صنعت پیچیده شود
برای خروج از وضعیت فعلی باید یک نسخه برای صنعت پیچیده شود، هیچ یک از فعالان محیط زیست مخالف توسعه صنعتی نیستند، بلکه صنعت را عاملی برای رشد اقتصادی و اجتماعی میدانند و میتواند نیاز اجتماعی و معیشت جامعه را برای رسیدن به یک زیست بوم پایدار تعریف کند، اما توسعه صنایع باید بر اساس مطالعات اکولوژیک و طرحهای آمایش سرزمینی انجام شود.
در حال حاضر دنیا بارگزاریهای صنعتی را بر اساس مفاهیم توسعه پایدار انجام نمیدهد، اکنون مفهوم توسعه منسوخ شده و مفاهیم جدیدی به اسم زیست بوم پایدار در دنیا مطرح شده و نوع نگاه توسعه پایدار تغییر پیدا کرده است و نظریات جدید بر پایه پایداری مطرح شدهاند. خانم مرکل یکی از سیاستمداران در آخرین نشست زیست محیطی خود گفت که مفهوم توسعه پایدار تامین کننده نیاز توسعه یک شهر، جامعه و کشور نیست.
در گذشته توسعه پایدار به صورت مثلث متساویالاضلاعی با سه ضلع محیط زیست، اقتصاد و اجتماع تعریف میشد، اما اکنون نظریات جدید مطرح است که وزن محیط زیست برابر با اقتصاد و اجتماع نیست؛ بلکه محیط زیست پایه و اساس همه چیز است. در این نگاه جدید، توسعه بهصورت یک مربع متساوی تعریف میشود که یک ضلع اقتصاد، یک ضلع اجتماع (انسانها)، یک ضلع فرهنگ (که اغلب فراموش میشود) و یک ضلع محیط زیست است. فرهنگ و دیپلماسی پایه و اساس ارتباط درست میان این اضلاع هستند. اگر رشد بخواهیم، باید در این مربع حرکت کنیم.
بر این اساس، باید بررسی کنیم که چه صنعتی در چه مکانی، با چه سطحی، چه خروجی تولیدی و چه نیاز منطقی توجیه دارد. برای مثال، اینکه نفت از لرستان استخراج شود و در منطقهای خشک با ارتفاع ۱۱۰ متر پالایش شود، آلودگیهای مختلف و مصرف آب سنگین ایجاد کند و سپس با کامیون صادر شود، نشاندهنده نگاه نادرست به مفهوم صنعت است.
کشور برای خروج از بحران محیط زیست نیازمند تصمیمات سخت در حوزه صنعت است
کشور برای خروج از بحران محیط زیست نیازمند تصمیمات سخت در حوزه صنعت است، متأسفانه نگاه موجود در کشور ظرفیت گرفتن چنین تصمیمات سختی را ندارد، در حالی که این مسائل بسیار مهم در حوزه صنعت هستند اما همچنان پروژههای جدید صنعتی بدون توجه به شرایط اکولوژیک و منابع آب اجرا میشوند، در حالی که این مسائل از مهمترین چالشهای آینده کشور هستند.
اخوان: هیچ یک از صنایع به طور ذاتی بد نیستند، اینکه در چه جایی و چگونه احداث شوند و چگونه کار کنند، تعیینکننده خوب یا بد بودن آنهاست، یک الگوی آمایشی کلی در نظام حکمرانی باید مشخص کند که از هر بخش چه انتظاری وجود دارد؛ چه سهمی از تولید ناخالص داخلی (GDP) باید از صنعت، کشاورزی، خدمات یا گردشگری تأمین شود و این سهمها متناسب با ظرفیت هر منطقه تعریف شوند تا در نهایت زندگی مرفه همراه با محیط زیست سالم حاصل شود.
متأسفانه مشکل از آنجا به وجود میآید که دچار شلختگی و عدم انسجام فکری در نظام حکمرانی هستیم؛ حکمرانی نمیداند از هر بخش چه میخواهد، نقش کشاورزی چیست و نقش صنعت چیست و چشمانداز بلندمدتی وجود ندارد، همین امر موجب تصمیمهایی میشود که در درازمدت آسیبهای جدی به کشور وارد میکند.
از نظر من چهار عامل باعث تخریب محیط زیست میشود که برای هر کدام باید راهکاری داشته باشیم؛ تعارض منافع، عدم آگاهی، فقر و نبود آزادی است که این چهار عامل مجموعاً آسیبهای محیط زیستی ایجاد میکنند. تعارض منافع زمانی رخ میدهد که دولت باید با نقش نظارتی و اقتدار حاکمیتی مانع شود تا کسی به خاطر منافع خصوصی خود محیط زیست را به خطر بیندازد. آگاهی زمانی مطرح است که فرد نمیداند کاری که انجام میدهد به محیط زیست آسیب میزند؛ در اینجا آموزش، رسانه و نظام آموزشی نقش دارند.
محیط زیست کالایی گران است و نیاز به سرمایه دارد
برخی از مواقع فقر موجب معضلات زیست محیطی میشود، کشورهای ثروتمند عمدتاً مشکل محیط زیست ندارند، اما کشورهای توسعهنیافته و فقیر با معضلات جدی مواجهاند. خانواده فقیر مجبور است انتخابهایی ضد محیط زیست داشته باشد از خودرو گرفته تا لوازم مصرفی؛ برای مثال، خانوادهای فقیر نمیتواند لنت باکیفیت و گران بخرد و مجبور است محصول ارزان و آلاینده انتخاب کند، شهر فقیر نیز توان اجرای پروژههای محیط زیستی مانند بازیافت آب یا احداث مراکز پسماند را ندارد. محیط زیست کالایی گران است و نیاز به سرمایه دارد و بدون امکان داشتن محیط زیست سالم وجود ندارد.
در مقابل کشور فقیر کشوری است که مجبور است انتخابهای سختتر داشته باشد، مازوت بسوزاند تا برق تولید کند چون شیوههای دیگری را بلد نیست و مجبور است به هر درخواست ضد محیطی صنایع پاسخ مثبت دهد کما اینکه در استان مرکزی چنین موضوعی مشاهده میشود. بنابراین کشوری فقیر هم بر روی آرمانهای محیط زیستی خود پا میگذارد. همچنین نبود آزادی نیز عامل دیگری است؛ وقتی آزادی انتخاب محدود شود، امکان انتخاب دیدگاههای بهتر محیط زیستی نیز از بین میرود و مردم برای جبران کمبود آزادی، رفتارهایی ضد محیط زیست انجام دهند.
صنعت یکی از بخشهایی است که ارزش افزوده بیشتری نسبت به کشاورزی، خدمات یا گردشگری تولید میکند و میتواند ثروت ایجاد کند؛ ثروتی که در نهایت توانمندی کشور را افزایش دهد و آسیب کمتری به محیط زیست وارد کند. . بنابراین صنعت در کشوری خشک مانند ایران و شهری خشک مثل اراک باید منبع اصلی درآمد باشد، اما صنعتی که متناسب با شرایط باشد، آلودگی کمی داشته باشد و استانداردها را رعایت کند.
سهمبندی یک فریب است که ما را دچار اشتباه میکند
بنده با سهمبندی آلودگی صنایع مخالفم، سهمبندی یک فریب است که ما را دچار اشتباه میکند. در هیچ جای دنیا اجازه نمیدهند صنعتی در مبدا فراتر از استاندارد آلودگی تولید کند و بعد در مقصد بسنجند که چه کسی مقصر است. استانداردهای تولیدی هر صنعت بر اساس سالها مطالعه و تجربه تعریف شدهاند، استانداردها حاصل سالها مطالعه و تجربهاند و میزان آلودگیای را مشخص میکنند که طبیعت و بدن انسان میتوانند تحمل کنند. اما در ایران صنایع حتی همان استانداردهای عقبمانده داخلی را رعایت نمیکنند و سه تا پنج برابر حد مجاز آلودگی تولید میکنند.
وظیفه حاکمیت این است که جلوی فعالیت صنعتی که فراتر از استاندارد آلودگی تولید میکند را بگیرد، زیرا سلامت انسانها و طبیعت در خطر است. اگر همه صنایع استانداردها را رعایت کنند، آنگاه ظرفیت اکولوژیک منطقه تعیین میکند که چند صنعت استاندارد میتواند در آنجا فعالیت کند، اما متأسفانه در کشور صورت مسئله اشتباه تعریف شده و به جای تمرکز بر رعایت استانداردها، بحث سهمبندی مطرح میشود.
آلودگی صنعت دلایل مختلفی میتواند داشته باشد؛ نبود الگوی درست در حکمرانی، جانمایی نادرست و غیرعلمی صنایع، عدم رعایت استانداردها و فرسودگی صنایع که انرژی بیشتری مصرف و آلودگی بیشتری تولید میکنند. صنایع قدیمی نیازمند بهروزرسانی بر اساس تکنولوژیهای روز دنیا هستند، اما مشکلات کلان اقتصادی، فقر، تحریمها و سیاستهای قفلشده کشور مانع این امر میشوند. سرمایهگذاران بهانه دارند که نمیتوانند تکنولوژی روز را خریداری کنند و همین امر سبب تولید آلودگی میشود. بنابراین بعضی از مسائل محیط زیست ریشه در مسائل بنیادی حکمرانی کلان دارند و خروجی آنها در صنعت دیده میشود.

نقش محوری طرح جامع مدیریت زیستبومی تالاب میقان
تسنیم: یکی از نقاط مهم و زیبای استان مرکزی و کشور تالاب میقان است که البته در این سال ها در معرض خطرات زیست محیطی بوده است، در خصوص نقش شرکت املاح در وضعیت تالاب و نقش تالاب در آلودگی هوای شهر اراک توضیح بفرمایید؟
انصاری: در گذشته این منطقه را کویرمیقان مینامیدند و بر اساس ارزیابیها و مطالعات انجامشده شاخصهای تالاب بودن را داشت و از دهه تقریباً ۸۰ به عنوان تالاب میقان معرفی شد، طرح جامع مدیریت زیستبومی تالاب تقریباً پنج سال طول کشید تا تدوین شود. این طرح بالاخره با مشارکت همه بخشها، دستگاههای اجرایی، جوامع محلی و حتی گروههای مردمی و سمنها تهیه شد. طرحی که قرار بود همه فعالیتهایی که دستگاههای اجرایی و جوامع محلی داشتند، در آن بومیسازی شود و اقداماتی برای حفاظت تالاب انجام گیرد.
اما همانطور که میدانید تالاب میقان به عنوان ذخیره معدنی شناخته میشود. به آن بزرگترین معدن سولفات سدیم خاورمیانه شناخته میشود و جزو معادن بزرگ کشور است. از اوایل دهه ۷۰، کاوشها، معدنکاویها، جادهکشیها و سپس احداث کارخانه آغاز شد. این فعالیتها داخل تالاب بیتأثیر نبودند؛ خسارتهایی وارد کردند و اثرات فیزیکی، شیمیایی و زیستی متعددی در منطقه ایجاد کرده است و تالاب نیز از تخریب و خسارتهای ناشی از فعالیت شرکت املاح بی بهره نبوده است.
براساس پیگیریهایی که محیط زیست از گذشته تاکنون داشته است مقرر شده بود برنامههای اجرایی توسط شرکت املاح در محدوده تالاب عملیاتی کند؛ از جمله احداث لولهها یا پلهایی برای برقراری ارتباط هیدرولوژیکی بین جنوب و شمال تالاب، یا بازگرداندن باطلههای کارخانهها به داخل محدودههای معدنی فعال تا از تخریب بیشتر جلوگیری شود. همچنین قرار شد فعالیت کامیونها که گرد و غبار زیادی ایجاد میکنند با مالچ طبیعی یا آبپاشی کنترل شود.
یکی از مشکلات جدی این بود که برداشتهای معدنی دقیقاً در زمان مهاجرت پرندگان مهاجر یا فصل تخمگذاری آنها انجام میشد و زیستگاه پرندگان را تهدید میکرد. بنابراین نیاز به یک طرح جامع از سوی شرکت املاح دارد. از دیدگاه محیط زیست، شهر اراک یک شهر تالابی محسوب میشود، بنابراین شرایط خاص و ویژه این تالاب ایجاب میکند که در سطح ملی بررسی شود آیا وجود معدن و کارخانه در این منطقه ضرورت دارد یا خیر؟ از منظر استراتژیهای ملی، باید مشخص شود که آیا امکان تولید این مواد در جای دیگری وجود دارد تا خسارتها و تخریبها کاهش یابد.
تالابها ارزش زیستگاهی بسیار بالایی دارند. یک هکتار تالاب از نظر اکولوژیکی ۱۰ برابر اراضی جنگلی و ۲۰۰ برابر زمینهای کشاورزی ارزشمند است. تالابها پس از جنگلهای مانگر و جزایر مرجانی سومین اکوسیستم با ارزش بالا محسوب میشوند. این تالاب فواید بسیاری از جمله بهبود کیفیت هوا، محافظت از شهر اراک در برابر خطرات سیلاب و ذخیرهسازی آب و تغذیه سفرههای زیرزمینی دارد. اما اگر این تالاب در معرض تخریب و تهدید قرار بگیرد که اکنون قرار گرفته؛ میتواند تاثیر منفی بر آب و هوای شهر اراک داشته باشد.
پیامدهای آن شامل افزایش گرد و غبار است که نوع آن با دیگر شهرها متفاوت است؛ برخی ذرات نمکی نیستند و ترکیباتی مانند سولفات سدیم دارند. همچنین چالههای معدنی سبب تغییر هیدرولوژی منطقه شدهاند. در گذشته، آب به اکثر نقاط تالاب میرسید و سطحی بلورین ایجاد میکرد که مانع بلند شدن گرد و غبار توسط باد میشد. اکنون کاهش توزیع آب در سطح تالاب و از بین رفتن لایههای بلورین سدیم؛ موجب شده که با کمترین باد در فصل گرما شاهد افزایش روزهای گرد و غبار در اراک هستیم.
یکی از چشمههای گرد و غبار حدود ۵۰ هزار هکتار از منطقه تالاب است که به بیابان تبدیل شده و به جهت اینکه در مجاورت کویر قرار دارد موجب افزایش گرد و غبار در شهر اراک شده است، میزان تبخیر در تالاب حدود ۳۰۰۰ میلیمتر و ده برابر بارندگی است، این در حالیست که بارندگی از میانگین ۳۰۰ میلیمتر به حدود ۲۵۰ میلیمتر کاهش یافته و در سالهای اخیر حتی ۴۰ تا ۵۰ میلیمتر کمتر شده است، از طرفی دمای منطقه به جهت تغییر اقلیم دو درجه افزایش یافته که تبخیر را تشدید کرده است و چالههای معدنی به منابع تبخیر آب تبدیل شدهاند و هیدرولوژی منطقه را به هم ریختهاند. این حوضچهها در پایینترین نقطه حوزه آبریز قرار دارند و حتی بخشی از آب بهصورت غیرمجاز از حوزه خارج میشود.
خسارتهای واردشده به تالاب از سوی شرکت معدنی املاح قابل توجیه اقتصادی نیست
اثرات و خسارتهای واردشده به تالاب از سوی شرکت معدنی املاح قابل توجیه اقتصادی نیست. بنابراین باید در سطح ملی بررسی شود که با توجه به تهدیدها، تخریبها و خسارتهایی که بر تالاب وارد میشود آیا ادامه فعالیت این معدن و کارخانه منطقی است یا خیر. از منظر محیط زیستی و با توجه به اکولوژی شکننده شهر اراک، لازم است استراتژی ملی برای این منطقه تدوین شود و این شرکت تعطیل شود و یا فعالیتهای مخرب کاهش یابد، ترکیبات شیمیایی اصلاح شوند و تالاب بازسازی و احیا گردد تا دوباره به کارکرد اکولوژیکی خود بازگردد.
متاسفانه اکنون همه شرایط مناسب گذشته را از دست دادهایم و اکنون تالاب به نقطه بحرانی برای شهر اراک تبدیل شده است، هدف این است که بتوانیم شهر اراک را به گذشته خود و شهری که رودخانه و باغ داشت و بهعنوان باغشهر شناخته میشد؛ بازگردانیم، با احیای تالاب و بازسازی اکوسیستم، میتوان شرایطی فراهم کرد که هوا پاکتر شود و گرد و غبار از میان برود.
آقاخانی: ما با مسئلهای به نام اکوسیستم میقان مواجه هستیم که نگین طبیعت استان مرکزی است. مجموعهای بینظیر و در عین حال مظلومترین اکوسیستم طبیعی ما. این اکوسیستم ارزشمند آنقدر مظلوم واقع شده که امروز درگیر اختلافات و مفاهیم مدیریتی بین دستگاههای مختلف است. مدیریت حوزه تالابهای کشور بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست است، اما همچنان میان این سازمان و منابع طبیعی اختلاف وجود دارد. منابع طبیعی معتقد است تالاب در مجموعه آنها قرار میگیرد و بهعنوان کویر شناخته میشود، زیرا اعتبارات بیابانزایی و حوزه کویر را دریافت میکند.
این مجموعه یک اکوسیستم بسته طبیعی با مساحت حدود ۵۵۰ هکتار نیز ظرفیتهای زیادی دارد؛ بخشی کویری، بخشی کوهستانی و در کنار آن صنایع بزرگ قرار گرفته است. چنین مجموعهای نیازمند یک طرح مدیریت زیستبومی جامع است؛ از نوک قلهای که آب را جمع میکند تا پایینترین نقطه حوزه آبریز. واژه تالاب یعنی تل آب و جایی که آب جمع میشود و منبع حیات است و در پایینترین نقطه قرار دارد. تعریف نهادهای مختلف درباره این تالاب متفاوت است؛ برخی آن را طبیعی میدانند، برخی مصنوعی. این اختلافها نشاندهنده پیچیدگیهای اکولوژیکی و مفاهیم کلان مرتبط با آن است.
از منظر ریزگردها، این اکوسیستم بخشی بیابانی دارد که محل تولید ریزگرد است. بافت خاک و شرایط محیطی آن منطقه یکی از کانونهای تولید ریزگرد را ایجاد کرده که روی شهر اراک اثر میگذارد و باید تثبیت شود. این تحت تأثیر پدیده بیابانزایی یا بیابانی شدن است باید تفاوت میان کویر و بیابان در نظر گرفته شود، کویر جایی است که میزان تبخیر و تعرق بیشتر از بارندگی است و طی میلیونها سال گونههای گیاهی و جانوری با آن سازگار شدهاند. اما بیابانی شدن به معنای از بین رفتن ظرفیتهای تولیدی اکوسیستم و نابودی قدرت بازسازی آن است؛ مانند توقف رشد بدن در بیماری سرطان. امروز این اکوسیستم درگیر پدیده بیابانی شدن است.
تالاب طبق تعاریف بینالمللی ثبت شده و سازمان حفاظت محیط زیست مسئول آن است. با این حال، اختلاف میان دستگاهها همچنان وجود دارد. عرصههای این مجموعه گاه در اختیار مسکن و شهرسازی است، منابع طبیعی طرحهای بیابانزدایی خود را اجرا میکند، محیط زیست مدیریت جداگانهای دارد و جهاد کشاورزی به دنبال توسعه کشاورزی و صنایع وابسته است. این وضعیت نشان میدهد که میقان یک سرزمین بیسامان است. در درجه اول باید محدوده مشخص شود و طرح اکولوژیکی تالاب اجرا شود.
راهکار اصلی، مشارکت آگاهانه ذینفعان برای پایداری اکوسیستم است
راهکار اصلی، مشارکت آگاهانه ذینفعان برای پایداری اکوسیستم است. باید ذینفعان و ذینفوذان شناسایی شوند و به یک برنامه اقدام مشترک برسند. مردم محلی باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند چاههای عمیق حفر کنند و با تولید گندم بیکیفیت معیشت خود را نابود کنند و یا با همکاری محیط زیست برنامهای پایدار تدوین کنند، این در حالیست که مهمترین اصل در دنیا برنامهریزی مشارکتی است.
سیاستهای غلط گذشته سازمان محیط زیست این بود که منطقهای را بسته اعلام میکرد و مدیریت آن به مشاورانی واگذار میشد که شناختی از منطقه نداشتند. امروز نگاه جهانی تغییر کرده و مدیریت مشارکتی جایگزین شده است؛ طرحها باید با حضور مردم تدوین و اجرا شوند و اجرای طرحهای زیستمحیطی باید به خود مردم سپرده شود. البته طرح مدیریت تالاب میقان باید به روزرسانی شود و وظایفی برای هر دستگاه تعریف کنیم و مطالعات دقیقی انجام شود.
اما در این تالاب، اختیار بزرگی به یک شرکت داده شد و قلب تالاب در اختیار بهرهبرداری قرار گرفت؛ آن هم به بدترین روش ممکن قرار گرفته است، این شرکت برای اینکه به ذخایر سولفات سدیم دسترسی بیشتری داشته باشد جادهسازی کرده و ماشینهای سنگین رفتوآمد میکنند و ضایعات زیادی تولید کرده است و کف تالاب را تخریب میکند و این ماده معدنی را به فروش میرساند در حالی که منابع آن به مردم شهر اراک و روستاهای اطراف برنمیگردد.
ارزشگذاری اقتصادی تخریبهایی که شرکت املاح روی تالاب دارد به عدد منفی بسیار بزرگ میرسد. از سوی دیگر، مطالعات دانشگاه علوم پزشکی نشان داده که هزینه سلامت ناشی از ریزگردها در سال گذشته حدود ۲۰۰۰ میلیارد تومان (دو همت) بوده است؛ هزینهای سنگین در حوزه بیماریهای قلبی و سرطان. این عدد بزرگ نشان میدهد که هزینههای اجتماعی و از دست دادن عزیزان بسیار فراتر از منافع اقتصادی یک صنعت است. به همین دلیل نسبت به فعالیت شرکت املاح معدنی اعتراض داریم چراکه بهرهبرداری این شرکت ناپایدار است و ردپای اکولوژیک آن بیشتر از ظرفیتهای اکولوژیک منطقه است.
مجوز بهرهبرداری شرکت املاح ۲۵ ساله است و اکنون در سالهای پایانی آن قرار داریم. پرسش این است شش سال دیگر اگر مجوز تمدید نشود، چه کسی چالهها را پر خواهد کرد؟ چالههایی که اکنون به دریاچه تبدیل شدهاند و آب به جای پخش شدن در سطح تالاب، در آنها جمع میشود. احیای این وضعیت هزینههای سرسامآوری خواهد داشت و باید از امروز دنبال آن باشیم. مطالبه سازمان محیط زیست و استانداری این است که این وضعیت اصلاح شود، چراکه هزینههای سلامت مردم ادامه خواهد داشت.
فاضلاب شهر اراک به بدترین و قدیمیترین روش تصفیه میشود
فاضلاب شهر اراک به بدترین و قدیمیترین روش تصفیه میشود و به تالاب ریخته میشود و این به معنای حقابه تالاب نیست. حقابه تالاب باید از منابع طبیعی و رودخانهها تأمین شود. اکنون بیش از ۲۰۰ سد بالادست احداث شده و آبهای حقیقی را نگه میدارند و تالاب از آن محروم است. امروز مطالبات ما درباره حقآبه و استفاده از آبهای بالادست باید جدی گرفته شود؛ چه از بالادست و چه از سهمیهای که برای پر کردن چالههای معدنی باید اختصاص یابد. بنابراین نهادی که درباره توسعه واحدهای صنعتی تصمیم گیری میکند و نگاه اقتصادی دارد باید علاوه بر اختصاص فاضلاب در حد نیاز تالاب نیز باید حقابهای مورد نیاز تالاب از آبهای طبیعی سدها و رودخانههای فصلی را تامین کند.
اخوان: باید توجه کنیم که در قضیه تالاب باید به دو بخش توجه کنیم که تامین آب تالاب اهمیت بالایی دارد، چراکه مقدمه داشتن تالاب نیز داشتن آب است در غیر این صورت از ماهیت تالاب خارج خواهد شد، دومین نکته این است که تالاب باید حفظ شده و از تخریب آن جلوگیری شود، در اینجا نقش صنعت و بهویژه کارخانه معدن املاح بسیار پررنگ میشود.
در خصوص آب، ما موظف هستیم حقابه تالاب را احیا کنیم، حقابهای که سالها از تالاب دریغ میشود حیات تالاب را با خطر مواجه کرده است، از طرفی ما مسائل اقلیمی داریم؛ کاهش بارندگی وجود دارد. اگرچه امسال وضعیت آب بحرانی دیده نمیشود، اما در سالها و دهههای گذشته، احداث پروژههایی در بالادست سبب شد که حقابه طبیعی تالاب دریغ شود. حتی همین آب کم کشور هم دوباره اختصاص داده شد به مصارف دیگر؛ از جمله ویلاسازیهایی که صورت گرفته، کشاورزیهایی که در بالادست انجام میشود و همچنین حفرچاههای غیرمجاز چه در بالادست و چه اطراف تالاب؛ همه این عوامل موجب شده آبهایی را که حیات تالاب را زنده نگه میداشت، از بین برود.
باز هم باید پرسید چرا ویلا در بالادست ساخته میشود و چرا این تقاضا وجود دارد؟ برخی محدودیتها سبب شده مردم تشویق شوند به سمت تصرف عرصهها بروند. اینجا نیاز است نهادهای لازم، از جمله وزارت نیرو و محیط زیست، با قدرت وارد شوند و حقابه طبیعی تالاب را تأمین کنند. چرا که قوانین ما، از جمله قانون تالابها، تصریح دارد که بعد از آب شور، تالابها اولویت بعدی را دارند. بنابراین نمیتوان گفت کشاورزی یا ویلاسازی حقابه بگیرند؛ این خلاف نسخ صریح قوانین خود ماست.
حقابه طبیعی تالاب باید احیا شود
در درجه دوم حقابه طبیعی تالاب باید احیا شود. پساب تصفیهخانه که به تالاب داده شده به عنوان جایگزین و درمان موقت بوده و این یک درمان برای دردهای گذشته است. اما متأسفانه اکنون پساب تصفیهخانه بین بخشهای مختلف صنعت، اقتصاد و کشاورزی تقسیم میشود و تالاب مظلوم واقع شده است. تا زمانی که حقابه طبیعی تالاب جبران نشده، نباید همین پساب که تنها راه زنده ماندن تالاب است را بین بخشهای دیگر تقسیم شود، در حالی که حقابه طبیعی تالاب جبران نشده و برای پساب هم مشتری ایجاد کردیم و با قیمتهای دیگر به بخشهای مختلف به فروش میرسانیم.
اما مهمترین عامل تخریب تالاب در شهر اراک و تالاب میقان، شرکت املاح معدنی است. کارخانه املاح معدنی شاید مدعی شود که آلودگی هوا ندارد و نامهای هم از جایی دریافت کرده باشد که نقشی در آلودگی هوای شهر اراک ندارد، اما کسی مطرح نکرده که آلودگی شرکت املاح از دودکشها خارج میشود بلکه نقش این کارخانه در تخریب تالاب یک نقش ثانوی و تبعی است. وقتی شرکت املاح تالاب را تخریب کرده و سبب خشک شدن تالاب میشود، خاک دستنخورده و کریستالیزه شده به خاک دستخورده تبدیل میشود و کانون ریزگرد ایجاد میکند. این ریزگردها به منابع آلاینده شهراراک اضافه میشوند و با کمترین باد سولفات سدیم و دیگر گرد و غبارها به راحتی بلند میشوند. این گرد و غبارها از نوع عادی خطرناکتر هستند.
در خاک تالاب، آب ناشی از بارندگی هفتهها و ماهها باقی میماند و ساختار خاک را حفظ میکند، اما وقتی این آب در چالهها جمع شود و زیر آفتاب مستقیم قرار گیرد، سریع تبخیر میشود و خشکی تالاب تشدید شده و کانونهای ریزگرد ایجاد میشوند. از طرفی دپوهای شرکت املاح نیز خود بهطور مضاعف پتانسیل تولید ریزگرد را بسیار زیاد دارند. برای جلوگیری از این وضعیت چند راه پیشرو داریم که باید دنبال شود.
متأسفانه پروندههای حقوقی که علیه شرکت املاح پیگیری شده اغلب به شکست انجامیده است. حق برداشت این کارخانه سالانه ۶۰۰ هزار تن پیش بینی شده که محیط زیستیها مخالف آن هستند، اما دادگاه به نفع شرکت رأی داد. دلیل آن ضعف قانون معادن است؛ قانونی که بسیار مخرب بوده و محیط زیست در برابر قانون معادن دست پایین دارد. در حال حاضر وظیفه محیط زیست این است که از هرگونه طرح توسعه این شرکت جلوگیری کند تا برداشت از ۶۰۰ هزار تن به ۷۰۰ هزار تن نرسد. خوشبختانه تاکنون موافقتی با توسعه نشده است و از اینجا به بعد باید خط قرمز مسئولان استان این باشد که با طرح توسعه این شرکت موافقت نشود.
حاکم مطلق بر تالاب باید فقط سازمان محیط زیست باشد
همچنین دوره بهرهبرداری ۲۵ ساله شرکت تمدید نشود و پایان بهرهبرداری شرکت باشد. در طول این مدت، اصلاحات فرایندی انجام شود؛ چالهها پر شوند، باطلهها بازگردانده شوند و محدودههای برداشت از اختیار شرکت خارج و به محیط زیست واگذار شود و پس از پایان این دوره، حاکم مطلق بر تالاب باید فقط سازمان محیط زیست باشد. این قضیه از نظر استراتژیک شدنی است.
در دنیا سولفات سدیم از دو روش معدنی و صنعتی تولید میشود، جالب است که در اسناد معادن دولت آمریکا، سولفات سدیم تا مدتی در لیست مواد معدنی بود، اما بعداً حذف شد و تنها روش صنعتی باقی ماند. یعنی دیگر ارزش معدنی ندارد، مصرف سولفات سدیم در دنیا رو به کاهش است و اینجا نشان میدهد طرح توسعه شرکت املاح هیچ ارزشی ندارد چراکه مواد جایگزینی معرفی شدهاند که میتواند جایگزین سولفات سدیم شود.
عمده مصرف سولفات سدیم در صنعت شیشه و کاغذها و پودر شوینده است، در شیشه و کاغذ جایگزینهای دیگری وجود دارد. در شویندهها، دنیا به سمت تولید شویندههای عاری از سولفات سدیم حرکت کرده است. شویندهها خود یکی از عوامل تخریب محیط زیست هستند و اکنون شویندههای مایع جایگزین آنها شدهاند. بنابراین مصرف سولفات سدیم رو به کاهش است و باید چشمانداز بلندمدت داشته باشیم؛ چشماندازی که بر اساس کاهش مصرف جهانی این ماده و ضرورت حفظ تالاب، تصمیمات سخت اما درست را برای آینده اتخاذ کند و نیازی به ادامه فعالیت این شرکت نداشته باشیم.

تسنیم: ما در شهر اراک شاهد تجمعات مردمی در اعتراض به مازوت سوزی نیروگاه بودیم، فکر میکنید این تجمعات چقدر میتواند در بین مسئولان و مردم حساسیت زایی داشته باشد و جامعه را نسبت به این موضوع آگاه ساز کند و با نهادهای مردمی در حوزه محیط زیست همراه شوند .
انصاری: این تجمعات نشان میدهد که سطح آگاهی مردم نسبت به مسائل زیستمحیطی افزایش چشمگیری داشته است. در گذشته، واکنشها تنها پس از مشاهده آلودگی هوا صورت میگرفت؛ برای مثال زمانی که هوا آلوده میشد، مردم عکسالعملی نشان میدادند. اما امروز شرایط تغییر کرده است؛ مردم به محض بروز آلودگی، خودشان آن را تشخیص میدهند و این نشاندهنده ارتقای سطح شناخت و آگاهی عمومی در این زمینه است.
مسئولان نیز این مطالبهگری و تجمعات مردمی نسبت به آلودگی هوا را به رسمیت شناختهاند. همانطور که سخنگوی دولت اعلام کرده، تجمعات مردمی در حوزه محیط زیست مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. برگزارکنندگان و شرکتکنندگان این تجمعات تأکید دارند که هدفشان کمک به حفظ محیط زیست است. بنده در همین تجمعات مردمی حضور داشته و نخستین مطالبه مطرحشده، جلوگیری از مازوت در نیروگاه شازند بوده است.
با وجود محدودیتهای اجرایی و اداری، پیگیریها حتی در سطح ملی انجام شده است. جلساتی با حضور استاندار و نمایندگان مجلس در تهران و همچنین در استانداری و کارگروه کاهش آلودگی هوا برگزار شده است. دستور کار اصلی این جلسات، موضوع در خصوص مازوتسوزی نیروگاهها بوده که به شکل جدی مطرح شده است.
سوخت تولیدی پالایشگاه امام خمینی قرار است با تکنولوژی SMG تغییر یابد
نتیجه پیگیریها این شد که برای نخستین بار در نیروگاه شازند، حدود ۲۳۰ میلیون لیتر مازوت کم سولفور ذخیره شد تا از مصرف مازوت پرسولفور جلوگیری شود. این در حالی است که در سالهای گذشته تنها حدود ۲۰ میلیون لیتر ذخیره میشد و در استانهایی مانند اصفهان این میزان به دو میلیون لیتر میرسید. این اقدام در استان مرکزی یک پیشرفت قابل توجه محسوب میشود و انتظار میرود تداوم داشته باشد.
مجوزهایی در سطح ملی اخذ شده که در نیروگاه شازند، هیچگونه مازوت پرسولفور سوزانده نشود؛ زیرا ذخیرهسازی به معنای اجبار در مصرف آن خواهد بود. که سوخت تولیدی پالایشگاه امام خمینی قرار است با تکنولوژی SMG تغییر یابد؛ فرآیندی که طی آن سوخت LPG تحت شرایط خاص و مجاورت اکسیژن به شاخصهای مشابه گاز طبیعی تبدیل میشود.
این فرآیند با هزینهای اندک و تغییراتی محدود در نیروگاهها امکانپذیر است و قول داده شده تا ده ماه آینده یک تا یک و نیم واحد نیروگاه از این سوخت استفاده کند؛ اقدامی که میتواند کاهش چشمگیری در آلودگی هوا ایجاد کند همچنین یک واحد نیروگاه وارد اورهال میشود و واحد دیگر با گاز کار خواهد کرد که در مجموع تولید پاکتر را ممکن میسازد.
بر اساس ماده ۱۲ قانون هوای پاک، صنایع بزرگ از جمله کارخانههای آلومینیومسازی، شرکتهای معدنی و نیروگاه شازند مشمول نظارت و برخورد هستند. تبصره یک این ماده بر تعطیلی یا محدودسازی فعالیت واحدهای آلاینده تأکید دارد. تصمیمگیری در این خصوص بر عهده ستادی متشکل از وزیر صنعت، معدن و تجارت، رئیس سازمان محیط زیست، استاندار و بالاترین مقامات ذیربط است.
درخواست شده است که واحدهای حساس و آلاینده در این ستاد مطرح و درباره تعطیلی یا تغییر سوخت آنها تصمیمگیری شود. با توجه به اینکه پروژههای استان مرکزی عمدتاً ملی هستند، تصمیمگیری در سطح استان امکانپذیر نیست و باید در سطح ملی و توسط ستادهای مربوطه انجام شود. انتظار میرود با حمایت مجموعههای کشوری، این واحدها یا تعطیل شوند یا به استفاده از سوختهای مناسب و پاکتر روی آورند.
خوشبختانه تجمعات مردمی در سالهای اخیر بازتاب گستردهای در سطح ملی داشته است. امروز دغدغه اصلی رئیسجمهور، استاندار، نمایندگان مجلس، وزرا و سازمان محیط زیست کشور کاهش آلودگی هوای اراک و استفاده نیروگاه شازند از سوخت پاک است. این موضوع نشان میدهد که مطالبات مردمی به سطح ملی راه یافته و اکنون در دستور کار مسئولان قرار دارد.
آقاخانی: برگزاری تجمع در خیابانها نشان داد که مسئله آلودگی هوای شهر اراک به دغدغهای جدی برای مردم تبدیل شده است. این پرسش مطرح میشود که چرا در تابستان اعتراضی صورت نگرفت، دلیل آن شرایط خاص کشور و مسئله جنگ بود. ما هیچگاه اقدامی علیه امنیت ملی انجام نمیدهیم. پس از پایان شرایط جنگی، دوباره تجمع برگزار شد، این در حالی است که در سه سال گذشته بیش از بیست هفته تجمع برگزار شد.
ریشه این اعتراضات به اقدام غیرقانونی استفاده از مازوت در نیروگاههای حاشیه کلانشهرها بازمیگردد، این اقدام نقض صریح آشکار قوانین بالادستی کشور در خصوص ممنوعیت استفاده از مازوت در نیروگاههای حاشیه کلانشهرها بوده است که این یک سو این اقدام غیرقانونی است و از سوی تصمیمات اشتباهی در کلان در این زمینه اخذ شد به طوری که در برخی از استانها مازوت سوزی ممنوع اما در نیروگاه شازند این روند ادامه پیدا کرد همین امر موجب اعتراض مردم شد.
اراک در تمام طول سال با آلودگی ناشی از مازوتسوزی درگیر بوده است
ما همه مسیرهای قانونی را طی کردیم؛ جلسات برگزار شد، مصوبات داشتیم، مکاتبه کردیم و حتی اعلام جرم شد، اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. در نهایت تصمیم گرفتیم در یک فرآیند مدنی با شعار مشخص و حرکت حرفهای اعتراض کنیم. نگرانی ما سوءاستفاده جریانهای خاص از حضور مردم در خیابان بود، بنابراین تلاش کردیم رسانه خودمان را داشته باشیم و چارچوبها را رعایت کنیم. در سال نخست تجمعات سکوت کردیم تا شعارها مدیریت شود و تنها شعارهای مشخص و قانونی مطرح شد.
در استانهای دیگر مانند اصفهان، اعتراضات مردمی درباره آب به سرعت به شعارهای خاص و درگیری کشیده شد و فضای امنیتی ایجاد کرد. اما در اراک تلاش شد تجمعات مدنی به شکل درست برگزار شود و اجازه سوءاستفاده داده نشود. مجموعههای نظارتی نیز همکاری کردند و برخوردی صورت نگرفت. از تجمع سوم به بعد اعتماد بیشتری ایجاد شد و مشخص شد که این حرکت سیاسی نیست، شرکتکنندگان نیز از بلوغ مدنی مناسبی برخوردار بودند و بازخورد رسانهای و فضای مجازی مثبت بود.
این تصمیم نهتنها غیرقانونی بوده، بلکه عدالت در توزیع سوخت نیز رعایت نشده است؛ چرا که در حالی که برخی شهرها از این معضل مصون ماندهاند، اراک در تمام طول سال با آلودگی ناشی از مازوتسوزی درگیر بوده است. بازتاب رسانهای این اعتراضات در سطح استان و کشور نیز مثبت بود. انتشار اخبار و تصاویر در فضای مجازی سبب شد که افکار عمومی متوجه شوند مردم اراک تنها برای یک خواسته مشخص و قانونی یعنی کاهش آلودگی هوا و توقف مازوتسوزی به خیابان آمدهاند. این حرکت هیچگاه مخل امنیت ملی نبوده و در صورت لزوم، تجمعات بهطور منظم پایان داده میشد.
اما در زمانی که اعتراضات به دلیل شرایط جنگی کشور متوقف شد این مهم هم به فراموشی سپرده شد که با نزدیک شدن به فصل زمستان، دوباره موضوع مازوتسوزی نیروگاهها مطرح شد و مردم اراک بار دیگر دست به تجمع زدند. این حرکت مدنی منجر به تغییراتی شد؛ از جمله استفاده از سوخت کمسولفور در نیروگاه و تقسیم بار تولید میان دو واحد، که گامی مثبت در کاهش آلایندهها محسوب میشود. چراغ مطالبهگری همچنان روشن است و با قدرت در سطح ملی ادامه خواهد یافت. این پیام به مدیران تهران منتقل شده و حتی رئیسجمهور سه بار از مردم اراک بابت مشکلات ناشی از آلودگی عذرخواهی کرده است. برای نخستین بار نیز موضوع تأمین مازوت کمسولفور با وجود هزینههای سنگین در استان مورد توجه قرار گرفته است.
جایگزینی نیروگاه غیر استاندارد موجود با یک نیروگاه سبز خورشیدی
از سوی دیگر، طرحی که در دست بررسی است؛ جایگزینی نیروگاه غیر استاندارد موجود با یک نیروگاه سبز خورشیدی. همچنین پیشنهاد شده که یک نیروگاه کلاس F در منطقهای دیگر راهاندازی شود. کارشناسان تأکید دارند که احداث نیروگاه کلاس F در حوالی شهر اراک همچنان آلودگی مشخصی به همراه خواهد داشت، اما ظرفیت شبکه انتقال برق موجود در استان میتواند فرصتی برای توسعه نیروگاههای خورشیدی و بادی باشد. این زیرساختها هزینه تولید انرژی پاک را کاهش داده و استان مرکزی را به یکی از قطبهای تولید برق پاک در کشور تبدیل میکند.
اخوان: زمانی که مردم در خیابان حضور پیدا میکنند، مسئولان متوجه میشوند که موضوع تنها یک بحث فنی یا اداری نیست، بلکه به دغدغه عمومی تبدیل شده است، نقش سمنها نظارت دقیق بر اجرای قوانین، مسئولیتها و تکالیف قانونی دولت و بخشهای صنعتی مرتبط با محیط زیست است. پژوهشهای ما با شیوههای مختلف رایزنیهای اداری، آموزش مردم و آگاهیرسانی عمومی و مطالبهگری از سطوح مختلف ساختارهای اداری همراه بود، همچنین جلسات تخصصی برگزار شد، کمپینهای مردمی شکل گرفت و حتی شکایتهایی به دستگاه قضایی ارائه شد.
هر شیوه در جای خود کارکرد دارد و متناسب با سطح بحران و پیچیدگی موضوع انتخاب میشود. به عنوان مثال در موضوع آلودگی هوا، ابتدا با آموزش عمومی و تولید محتوا مردم آگاه میشوند؛ اگر نتیجه نداد، کمپین مردمی شکل میگیرد؛ و در نهایت، شکایت قضایی مطرح میشود. با وجود این اقدامات، در موضوع نیروگاه سوزی شاهد بودیم که صراحتاً نص صریح قوانین زیر پا گذاشته شد و وعدهها عملی نشد. همه سلسلهمراتب مطالبهگری عمومی و تولید محتوا طی شد ولی در نهایت به دیوار سخت تصمیم مقامات بالادستی در تهران برخورد کردیم.
حتی مقامات امنیتی تصمیم گرفتند که این موضوع از دایره مباحث فنی و حقوقی خارج شود و به دستگاه قضایی ابلاغ کردند که حق ورود به پرونده شکایت از نیروگاه از سوی دادستان وجود ندارد و به صراحت اعلام کردند که نیروگاه از شمول قانون هوای پاک خارج است؛ قانونی که نمایندگان ملت پس از جلسات تخصصی تصویب کرده بودند. بنابراین با یک مصوبه چند نفره، نیروگاه از شمول قانون خارج شد و دیگر هیچ نهاد قضایی یا مقام دولتی اختیار رسیدگی نداشت.
حال جامعه آگاه و مطالبهگر شده بود. بخشی از جامعه محیط زیستی پیچیدگیهای موضوع را نمیدانست، اما با اعتراض خیابانی صدای خود را رساند، ما تلاش کردیم صدای خود را از طریق کانالهای اداری منتقل کنیم اما نتیجهای نگرفتیم. بنابراین تصمیم گرفتیم با اعتراض مدنی در کف خیابان صدایمان را بلندتر کنیم تا رسانههای بزرگتر و مقامات بالاتر آن را بشنوند. این اقدام سبب شد که صدای مردم اراک شنیده شود و حتی رئیسجمهورکشور به صورت ویژه درباره این شهر صحبت کند. هرچند عمل به وعدهها هنوز محقق نشده و مردم معترض هستند، اما رساندن صدا به بالاترین سطح قدرت انجام شد.
پس از آن جلسات فنی در وزارتخانهها برگزار شد و دیگر کسی جرأت نکرد تأثیر مستقیم نیروگاه بر آلودگی هوای اراک را انکار کند؛ موضوعی که پیشتر با صراحت و حتی وقیحانه رد میشد. چراکه اکنون جامعه آگاهتر و مطالبهگرتر شد و از حقوق خود عقبنشینی نکرد به همین جهت کارشناسان دیگر جرات ارائه دادههای غلط نداشتند و سه وزارت نفت، نیرو و محیط زیست نهایتاً به آلودگی هوای اراک و تأثیر مستقیم نیروگاه اقرار کردند؛ موضوعی که پیشتر بهطور وقیحانه انکار میشد.
سهم نیروگاه در آلودگی کمتر از نیم درصد است
در گذشته گفته میشد سهم نیروگاه در آلودگی کمتر از نیم درصد است، اما امروز همه وزارتخانهها اذعان دارند که نیروگاه سهم قابل توجهی دارد، مقامات گفتند تلاش میکنند برای اراک کاری انجام دهند. اقدامات انجامشده هنوز کافی نیست، اما اثراتی داشته و امید است در بلندمدت نتایج بیشتری حاصل شود.
خواستههای کلی فعالان محیط زیست، اقدامات مدیریتی کوتاهمدت و کاهش مواجهه مردم با آلودگی اقداماتی مانند نصب فیلترهای موقت یا تغییر نوع سوخت نیروگاه است و چشمانداز بلندمدت تعطیلی نیروگاه فعلی به دلیل جانمایی غلط، تکنولوژی قدیمی، بازدهی پایین و تولید آلودگی زیاد است، نیروگاهی که هم سوخت را هدر میدهد، هم بازده کمی در تولید برق دارد و هم آلودگی زیادی ایجاد میکند. چشمانداز ما احداث نیروگاهی جدید با فناوری بهتر در نقطهای دیگر است؛ اقدامی که هم به اقتصاد کشور کمک میکند و هم سلامت مردم و محیط زیست را حفظ خواهد کرد.
در تابستان پدیده وارونگی دما مانند زمستان وجود ندارد و غلظت آلودگی در هوای محبوس افزایش نمییابد. علاوه بر این، جهت باد غالب در زمستان به سمت اراک است، در حالی که در تابستان چنین نیست. مجموع این عوامل باعث میشود که بحران آلودگی در زمستان شدیدتر باشد و تجمعات مردمی بیشتر در این فصل شکل بگیرد. در تابستان از ابزارهای دیگری برای پیگیری موضوع استفاده کردیم، اما در زمستان به دلیل شرایط بحرانیتر، اعتراضات خیابانی ضرورت پیدا کرد.
سوالی از سوی مردم مطرح شد که چرا در تابستان نسبت به مازوت سوزی تجمعات اعتراضی وجود نداشت؛ علت این است که در تابستان، شرایط کشور به دلیل همزمانی با رخدادهای جنگ و وضعیت خاص موجود، به گونهای بود که نمیشد انتظار داشت همان رویکردهای معمول در مدیریت مسائل دنبال شود. در آن مقطع، ما از شیوههای دیگری از جمله پیگیریهای اداری، اعلام جرم و برگزاری جلسات تخصصی برای بررسی موضوع بهره گرفتیم.
نکته مهم دیگر آن است که در فصل تابستان، برخلاف زمستان، پدیده وارونگی دما وجود ندارد. در زمستان، آلودگی هوا در لایههای محبوس تجمع مییابد و غلظت آن افزایش پیدا میکند، اما در تابستان این غلظت بهمراتب سریعتر تخلیه میشود. علاوه بر این، جهت باد غالب در زمستان به سمت شهر اراک است، در حالی که در تابستان چنین شرایطی کمتر رخ میدهد. مجموع این عوامل سبب میشود که ابزارهای کنترلی و محدودکننده را برای مواقع بحرانیتر در زمستان نگه داریم؛ زمانی که شدت آلودگی افزایش یافته و منشأ آن تخلفات یا تعارض منافع باشد که رفع آن بهسادگی امکانپذیر نیست.
نبود اجرای سند آمایش سرزمین و بیتوجهی به توان محیطی، موجب تشدید آلایندگیها
تسنیم: با توجه به جانمایی صنایع بزرگ در استان مرکزی، بهویژه در شهر اراک، این استقرار چه چالشهای زیستمحیطی برای مردم و طبیعت ایجاد کرده است؟ به نظر شما مهمترین پیامدهای آن در زمینه آلودگی هوا، منابع آب و خاک چیست و چه راهکارهایی برای کاهش این مشکلات وجود دارد؟
انصاری: در استان مرکزی، صنایع بزرگی مانند فولاد و آلومینیومسازی و همچنین نیروگاه شازند از جمله واحدهایی هستند که سهم قابل توجهی در آلودگی دارند. جانمایی این صنایع در مناطقی که باد آلودگی را به داخل شهر اراک هدایت میکند، بارها مورد انتقاد قرار گرفته و بهعنوان یک اشتباه تاریخی یاد شده است. نبود اجرای سند آمایش سرزمین و بیتوجهی به توان محیطی، موجب تشدید آلایندگیها و اثرات منفی بر منابع زیستی شده است.
ارزیابیها نشان میدهد که فعالیتهای صنعتی علاوه بر اثرات مستقیم، تحت تأثیر شرایط محیطی مانند فرونشست زمین، آلودگی هوا و کمبود منابع آبی نیز قرار گرفتهاند. در حالی که هدف اولیه ایجاد صنایع، توسعه و بهبود منطقه بوده، پیامدهای آن به تخریب و بحرانهای زیستمحیطی منجر شده است.
در برنامه هفتم توسعه، بخش ویژهای برای محیط زیست استان مرکزی تدوین شده است. سند راهبردی محیط زیست استان با هدف تعیین وضعیت موجود، ترسیم مسیر آینده و دستیابی به وضعیت مطلوب در حال آمادهسازی است. این سند شامل استراتژیهای مدیریت پسماند، استقرار صنعتی، توسعه انرژیهای پاک مانند سلول خورشیدی و محدودسازی صنایع آببر و نفتی خواهد بود.
در سالهای اخیر، صدور مجوز برای صنایع نفتی و آببر در استان متوقف شده و حتی با ایجاد واحدهای جدید پتروشیمی و پالایشگاهی مخالفت شده است. با وجود انباشت چندین تن پسماند صنعتی در استان، تاکنون صنعت بازیافت بهطور جدی دنبال نشده است؛ در حالی که این حوزه میتواند بهعنوان بخشی از اقتصاد چرخشی و زنجیره ارزش افزوده، فرصتهای جدیدی برای تولید و اشتغال ایجاد کند.
صنایع موجود باید به سمت تغییر تکنولوژی حرکت کنند تا اثرگذاری منفی آنها بر محیط زیست کاهش یابد
صنایع موجود باید به سمت تغییر تکنولوژی حرکت کنند تا اثرگذاری منفی آنها بر محیط زیست کاهش یابد. سیاست اصلی استان، انتقال صنایع آلاینده مانند ایرالکو به سایتهای جدید با فناوریهای نوین در خیرآباد است و برای مثال ایجاد نیروگاه سیکل ترکیبی یا جایگزینی پالایشگاه قدیمی با واحدهای مدرن مورد توجه قرار دارد.
با این حال، انتقال همه صنایع آلاینده و آببر پروژهای بسیار بزرگ و فراتر از توان استان است، زیرا بسیاری از این واحدها در سطح ملی تعریف شدهاند. بنابراین راهبرد استان بر دو محور استوار است؛ انتقال صنایع آلاینده در صورت امکان، اصلاح، بازسازی و نوسازی واحدهایی که قابلیت بهبود دارند، این سیاستها نشان میدهد که استان مرکزی در تلاش است با تدوین استراتژیهای مشخص، همزمان با حفظ سرمایهگذاریهای موجود، اثرات زیستمحیطی صنایع را کاهش دهد و مسیر توسعه پایدار را دنبال کند.
در سالهای اخیر ورود جدی به حوزه مدیریت پسماند و استفاده از ظرفیتهای صنعتی در استان مرکزی آغاز شده است. نمونه بارز آن، کارخانهای در شهرستان دلیجان است که با حمایت صندوق ملی محیط زیست، ضایعات الیاف شیشه را که پیشتر دور ریختنی محسوب میشد، دوباره به الیاف شیشه با همان کیفیت اولیه تبدیل کرده است. این اقدام نهتنها هزینه تولید را بهطور چشمگیری کاهش داده، بلکه جایگزینی برای واردات مواد اولیه گرانقیمت از پتروشیمیها و بازارهای خارجی فراهم کرده است. با این حال، برخی تولیدکنندگان حاضر به تأمین ضایعات برای این کارخانه نیستند، زیرا آن را رقیبی ارزانتر میدانند.
باید ارزش افزوده پسماندهای صنعتی به رسمیت شناخته شود و در استراتژی مدیریت پسماند استان جایگاه ویژهای داشته باشد. یکی از برنامههای مطرحشده، تبدیل پسماندهای عادی به سوخت مشتقشده (RDF) برای استفاده در کارخانههای سیمان است. این طرح بهویژه در شمال و جنوب استان که کمبود گاز وجود دارد، میتواند جایگزین مناسبی باشد و همسو با روند جهانی کاهش مصرف سوختهای فسیلی قرار گیرد.
از سوی دیگر، منابع زیستی استان محدود و در معرض تهدید هستند. آب با کمبود جدی مواجه است، خاک بهدلیل تهنشست آلایندهها آسیب دیده و هوا نیز آلوده است. به همین دلیل، تهیه نقشه پهنهبندی آلودگی خاک استان در اولویت پژوهشی قرار گرفته است. همچنین ارزشگذاری اقتصادی منابع زیستی مانند آب، هوا و خاک در دستور کار برنامه هفتم توسعه قرار دارد.
برای مثال، محاسبه ارزش یک متر مکعب هوای سالم یا آب سالم در اراک میتواند نشان دهد که خسارتهای ناشی از آلودگی تا چه حد سنگین است و چرا برخی طرحها فاقد توجیه اقتصادی هستند. در این چارچوب، اقتصاد زیستمحیطی و ارزش اکوسیستمها، از جمله منطقه حفاظتشده هفتاد قله با گونههای جانوری و گیاهی منحصر بهفرد و تالاب میقان، در برنامه استراتژیک محیط زیست استان لحاظ شده است تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری شود.
در حوزه صنایع فلزی و غیر فلزی و شهرکهای صنعتی نیز رویکرد جدیدی اتخاذ شده است. برخلاف گذشته که سرمایهگذاریها با فرش قرمز استقبال میشد و محیط زیست مجبور به صدور مجوز میگردید، اکنون تأکید بر این است که ظرفیتهای طبیعی استان محدود است و نباید مجوزهای جدید بدون توجه به شرایط آب، خاک و هوا صادر شود. تجربه نشان داده است که پس از آغاز تولید، مشکلات زیستمحیطی تنها بر دوش سازمان محیط زیست، دستگاه قضایی و مردم باقی میماند.
برنامه پنجساله محیط زیست استان در قالب برنامه هفتم توسعه، بر سه محور اصلی شامل ارزشگذاری اقتصادی منابع زیستی، تدوین استراتژی محیط زیست برای صنعت و کشاورزی و سازگاری با تغییر اقلیم و اجرای آییننامه مدیریت تغییر اقلیم کشور استوار است. این آییننامه شامل برنامههای جداگانه برای آب، کشاورزی، مدیریت پسماند و توسعه صنایع سبز و کمکربن است. با توجه به شرایط خاص استان مرکزی و مشکلات ناشی از بیبرنامهگی کلان در حوزه محیط زیست، اجرای این سیاستها میتواند مسیر توسعه پایدار را هموار کند و از تکرار بحرانهای گذشته جلوگیری نماید.

آقاخانی: ما درگیر مسئله مهمی به اسم بی برنامهای کلان در حوزه محیط زیست کشور هستیم، متاسفانه دولت پزشکیان یکی از بی برنامهترین دولتها در حوزه محیط زیست است، ریاست جمهور تمام برنامههای خود را بر روی برنامه هفتم متمرکز کرده است و برنامه هفتم توسعه یکی از ضعیفترین برنامههای کشور در حوزه محیط زیست است. در حالی که برنامه چهارم و ششم برنامههای خوبی بودند، اما برنامه هفتم هیچ فصل مجزایی در حوزه محیط زیست ندارد و چالشهای محیط زیستی کشور را ندیده است.
برنامهنویسی کلان کشور یعنی هماهنگ کردن فرمان توسعه نهادهای مختلف روی یک چرخ مشترک
برنامهنویسی کلان کشور یعنی هماهنگ کردن فرمان توسعه نهادهای مختلف روی یک چرخ مشترک برای دستیابی به یک هدف مشترک است، اما این اتفاق حداقل در حوزه محیط زیست در برنامه هفتم توسعه وجود ندارد. اکنون پس از گذشت دو سال از مدیریت دولت، تازه به این نتیجه رسیدهاند که سازمان محیط زیست باید برنامههایی تعریف کند. سازمان برنامههای خوبی تعریف کرده است، اما تجربه استانها نشان داده که این خلا برنامه هفتم را باید در برشهای استانی جبران کنند. اما این کار پشت درهای بسته و بدون حضور رسانهها، سازمانهای مردمنهاد و حتی سازمان مدیریت و برنامهریزی انجام شده و خروجی آن همان اتفاقات سالهای اخیر و تجربههای تلخ کشور است.
متأسفانه این بیبرنامهای در حوزه محیط زیست کشور و بهویژه در استانها وجود دارد. سازمانها نمیدانند هدفشان در حوزه مدیریت محیط زیست چیست. رسانهها نمیدانند چه وظیفهای دارند. همه در فضای مجازی نشست میگذارند بدون اینکه فرمان واحد و مسیر واحدی برای رسیدن به یک هدف مشترک تعریف شود که در این راستا نیاز به برنامه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت داریم.
اگر به اصل موضوع برگردیم، میبینیم چالشهای محیط زیستی در حوزه مدیریت ریزگردها هر بار به شکل مقطعی دیده میشود. در فصل تابستان جلساتی برگزار میشود، تا شهریور ادامه دارد و بعد فراموش میشود. سال بعد دوباره صنایع بزرگ مثل نیروگاه و پالایشگاه مطرح میشوند و مسئله امنیتی سوخت نیروگاهها به میان میآید. صنعت آلومینیوم هم به عنوان یک صنعت بزرگ ناکارآمد و فاقد توجیه فنی مطرح است؛ صنعتی که به کاسب تحریم شده و حتی وارد حوزه باشگاهداری شده است. این وضعیت سبب اختلاف بین بدنه و مدیریت شده و شرایط پیچیدهای ایجاد کرده است.
در حوزه صنایع مادری مانند پتروشیمی و پالایشگاهها نیز همین وضعیت وجود دارد. در کشاورزی، مسئله آب همچنان بیبرنامهای در حوزه الگوی گشت وجود دارد. اگر از یک کشاورز در خصوص الگوی کشت سالانه در شهراراک بپرسید، پاسخ مشخصی وجود ندارد در حالی که برای مدیریت این حوزه باید یک برنامه آمایشی وجود داشته باشد.
در حوزه ترافیک نیز مدیریت ناکارآمد است. بخشی از خودروها و سوخت دست ما نیست، اما در حوزه مدیریت ترافیکی شهرداری به جای کاهش ترافیک، آن را افزایش داده است. ما با دلیل و مدرک ثابت کردهایم که طرح پیادهراه در اراک، بهویژه در معبر شرقی-غربی مهم و استراتژیک شهر اراک که بافت مرکزی را از میدان تا بیمارستان قطع میکند، موجب افزایش ترافیک شده است. مطالعات جامع ترافیک شهر کنار گذاشته شد و تغییر مسیر معابر و ایجاد محدودههای ترافیکی تنها برای فروش طرح ترافیک تعریف شد.
ما در هیچ حوزهای کارآمدی و توان حل مسئله در حوزه محیط زیست نداریم
ما در هیچ حوزهای کارآمدی و توان حل مسئله در حوزه محیط زیست نداریم؛ از مسئله نیروگاه که تصمیمگیری آن ملی است تا مسائل شهری مانند معابر و ترافیک که در کف خیابان دیده میشود. همه اینها درگیر تعارض منافع هستند. نگاه اقتصادی صرف به حوزههای مدیریتی سبب شده منافع کلان شهر نادیده گرفته شود و اقدام مشترکی برای حل مسئله شکل نگیرد. اگر نظام حل مسئله کشور اصلاح نشود، ما همچنان درگیر همین مشکلات خواهیم بود.
اخوان: اصلیترین مسئله در خصوص جانمایی صنایع، نداشتن یک الگوی آمایش صنعتی است که به ما آسیب وارد کرده است. ما نمیدانیم کجا میخواهیم صنعت داشته باشیم، از صنعت چه انتظاری داریم و هر بخش از اقتصاد چه سهمی باید در سبد کلی داشته باشد؟ وقتی چنین الگویی وجود ندارد، هر درخواستی که به دفتر مدیران برسد با توجیه اشتغال پذیرفته میشود. نتیجه این است که نهادهای استاندارد و محیط زیست استقلال خود را از دست میدهند و صنایع در جای نادرست استقرار پیدا میکنند، استانداردها پایین میآید، محصول خوبی تولید نمیشود و الزامات محیط زیستی رعایت نمیگردد.
متأسفانه از گذشته درس نمیگیریم؛ همه اذعان دارند که وضعیت محیط زیست خراب است و از بالاترین مقام کشور تا پایینترین مقام شهرستانی درباره اهمیت محیط زیست صحبت میکنند، اما در عمل هیچ اقدامی نمیشود. همه میگویند گذشتگان اشتباه کردند یا خیانت کردند، اما وقتی خودشان به دوره تصمیمگیری میرسند دوباره گرفتار همان چرخه ناآگاهی، تعارض منافع، فقر و مسائل اشتغال میشوند و حاضرند محیط زیست را قربانی کنند.
اتفاقی که در دو صنعت بزرگ پالایشگاه، پتروشیمی، نیروگاه و ایرالکو رخ داده؛ نشان میدهد که حتی در دوران مدیریتی اخیر نیز طرحهای توسعهای دوباره اجرا شده است. اگر گذشته خیانت بوده، چرا دوباره همان مسیر تکرار میشود؟ چرا به جای مدیریت وضعیت موجود و کاهش آثار آن، باز هم فشارهای بالادستی وارد میشود تا نهادهای فنی کار خود را انجام ندهند و مجوزهای جدید صادر شود؟ چرا برنامه بلندمدت نداریم یا حداقل برای کاهش آسیبها اقدام نمیکنیم؟ در حوزه شازند، طرحهای کوک سوزنی دوباره روی میز مدیران است و فشار برای افزایش ظرفیت و بارگذاری بیشتر وجود دارد؛ نتیجه آن افزایش آلودگی و تکرار مشکلات قبلی است.
در خصوص ایرالکو طرحی تحت عنوان کاهش آلودگی هوای اراک مطرح بود که با تعطیلی یک خط قدیمی و جایگزینی آن با خط جدید، به ظاهر اقدام مثبتی رقم بخورد. اما همان شرکت بلافاصله یک خط ۱۰۰ هزار تنی جدید راهاندازی میکند و صنعتی که دیروز ۹۰ هزار تن تولید داشت، امروز ۱۷۰ هزار تن تولید میکند. یعنی کاهش آلودگی منجر به افزایش آلودگی شد، چون دیدگاه بلندمدت وجود ندارد. ما نسبت به طرحهای توسعه موضع انفعالی داریم، نه فعالانه.
بنابراین مدیران و سیاستگذاران باید تصمیم بگیرند که صنعت چه باشد، کجا باشد و از چه نوعی باشد؛ کشاورزی و گردشگری چه سهمی داشته باشند. وقتی چنین تصمیمی وجود ندارد، طرحهای مشاوران کاسب که شبهعلم را با علم مخلوط میکنند، مسیر را تعیین میکند. جالب است که افزایش ظرفیت صنایع در داخل شهر پذیرفته میشود، اما مدیران شهری زورشان فقط به دانشگاهها و ورزشگاهها میرسد. میگویند دانشگاه یا ورزشگاه باید از شهر خارج شود چون آسیب میزند، در حالی که در همه دنیا دانشگاهها و ورزشگاهها در قلب شهر هستند تا مردم بتوانند استفاده کنند و تعاملات اجتماعی، فرهنگی و علمی شکل بگیرد.
ما عناصر مفید را از شهر حذف کردهایم و جای آن ترافیک ایجاد کردهایم. تصمیماتی گرفته میشود که عملاً تولید ترافیک میکند تا بتوانند طرح ترافیک بفروشند و درآمد کسب کنند. این نگاه محیط زیستی نیست، بلکه استفاده ابزاری از شعارهای محیط زیستی برای منافع اقتصادی است، بنابراین سیاست شهرسازی و مدیریت تقاضای سفر ما به گونهای نیست که ترافیک را کاهش دهد.
گسترش امکانات شهری به صورت متوازن صورت نگرفته است
تکالیف ذاتی مدیریت انجام نشده است. گسترش امکانات شهری به صورت متوازن صورت نگرفته و الگوی توسعه شهر به سمتی رفته که شهروند مجبور است در راستای الگوی ترافیکی تحمیلی حرکت کند. در حالی که باید مفهوم شهر ۱۵ دقیقهای اجرا شود؛ یعنی هر شهروند بتواند در فاصله ۱۵ دقیقه از محل سکونت خود نیازهای خرید و تفریح را برآورده کند. اما ما امکانات خاص را به نقاطی منتقل کردهایم که شهروندان مجبور شوند در ترافیک گرفتار شوند. نتیجه این است که طرحهای ترافیکی به جای کاهش ترافیک، آن را افزایش دادهاند و نگاه بلندمدت در جامعه وجود ندارد.
تسنیم: با توجه به اینکه شاهد تردد خودروهای فرسوده، استفاده از کورههای سنتی واستقرار صنایع خرد مستقر در حاشیه شهر اراک هستیم؛ بفرمایید نقش هر یک از این منابع در تشدید آلودگی هوای شهر چگونه است و چه اقداماتی برای کنترل و کاهش اثرات آنها تاکنون انجام شده یا باید انجام شود؟
انصاری: موتورسیکلتها، خودروها و اتوبوسها، چه شخصی و چه عمومی، از مهمترین منابع آلاینده متحرک در شهر هستند. محاسباتی که پیشتر انجام داده بودیم نشان میدهد تعداد خودروهای فرسوده در اراک بسیار زیاد است. علاوه بر این، خودروهای فرسوده از شهرها و روستاهای اطراف وارد اراک میشوند و تردد دارند و تأثیر زیادی بر آلودگی مرکز شهر دارند. در برخی ایستگاهها مانند ایست شیرازی، میزان آلودگی در بعضی روزها بسیار بالا ثبت شده است.
خودرو سه فاکتور اصلی دارد؛ یکی تکنولوژی خودرو، دیگری کیفیت سوخت مصرفی و سوم شرایط ترافیکی است. اگر سوخت با کیفیت مانند یورو ۴ به خودروها داده نشود، آلایندگی افزایش مییابد. تجمع خودروها در اثر ترافیک و نبود خیابانبندی مناسب در اراک، بهویژه برای خودروهای عمومی، مشکل جدی ایجاد کرده است. زمانی که سهم تاکسیها و اتوبوسها برای شهر اراک محاسبه شد، حدود هزار دستگاه خودرو در نظر گرفته شد، اما معابر شهری ظرفیت چنین ترددی را نداشتند. در کلانشهرهای دنیا حدود ۷۰ درصد خودروهای عمومی و ۳۰ درصد خودروهای شخصی در مرکز شهر تردد میکنند، اما در اراک برعکس است؛ ۸۶ درصد خودروها شخصی و تنها ۱۴ درصد عمومی هستند. این وضعیت تأثیر زیادی بر آلودگی دارد و باید اصلاح شود.
به دلیل موقعیت مرکزی اراک، خودروهای سنگین زیادی از شرق، غرب، شمال و جنوب کشور از این شهر عبور میکنند. برخی از آنها وارد شهر میشوند و چون کمربندی شمالی هنوز تکمیل نشده، این خودروها آلایندگی زیادی ایجاد میکنند. مسیر دو ساعته از شهر امیرکبیر تا مهاجران نمونهای از این ترددهاست که تأثیر زیادی بر آلودگی دارد. راهاندازی کمربند شمالی میتواند این مشکل را کاهش دهد. در کنار آن، فرهنگسازی و آموزش نیز ضروری است. شهرداری اقداماتی مانند خرید خودروهای برقی و ایجاد ایستگاههای شارژ در اراک انجام داده که گام مثبتی است و باید توسعه یابد.
برای نوسازی ناوگان عمومی سهمی از تسهیلات ملی باید به شهرهایی مانند اراک اختصاص یابد
طبق این قانون، سهمی از تسهیلات ملی باید به شهرهایی مانند اراک اختصاص یابد تا نوسازی ناوگان عمومی انجام شود. بسیاری از رانندگان تاکسی درآمد کافی برای جایگزینی خودروهای فرسوده ندارند و باید حمایت شوند. خودروها نقش مهمی در آلودگی کلانشهرها دارند و در اراک گاهی سهم آنها در آلودگی به ۵۰ درصد میرسد. در کنار صنایع، خودروها عامل بسیار مهمی هستند. معابر شهری نیز به گونهای طراحی شدهاند که با برخی تصمیمات نادرست، ترافیک افزایش یافته و اثرگذاری آلودگی بیشتر شده است.
در گذشته کورهها یکی از منابع اصلی آلودگی بودند. تمهیداتی انجام شد و بسیاری از آنها کاهش یافتند، اما هنوز گزارشهایی داریم که برخی به دلیل کمبود گاز یا استفاده از قالبهای خاص، از مازوت و سوختهای نامرغوب استفاده میکنند. در مواردی که چنین روندی مشاهده شود، از طریق سازوکار قانونی پیگیری میکنیم. در ماههای اخیر چندین واحد پلمب و برخی اخطار داده شدند. مشکل اینجاست که برخی افراد سودجو با مجوزهای اولیه برای کاربریهای دیگر مانند رستوران یا باغهای ویلایی، کارگاههای ذوب ضایعات فلزی راهاندازی کردهاند. این کارگاهها بدون تجهیزات استاندارد و با کورههای زمینی فعالیت میکنند و آلودگی زیادی ایجاد میکنند. برخی از آنها به مراجع قضایی معرفی شدهاند.
اگر این کارگاهها کنترل نشوند، آلایندگی آنها حتی از نیروگاه یا صنایع بزرگ مانند آلومینیوم بیشتر خواهد بود، زیرا تعدادشان زیاد است و در نقاط مختلف شهر پراکندهاند. در حالی که نیروگاه تنها از یک جهت آلودگی وارد میکند، این کارگاهها کل شهر را تحت تأثیر قرار میدهند. مردم نیز بارها پیام دادهاند که در مناطقی مانند حاجیآباد نفس کشیدن دشوار شده است. این چالشها همچنان وجود دارد.
طبق استاندارد، هر ده هزار متر مربع باید یک کارشناس محیط زیست داشته باشد
تعداد نیروهای نظارتی در استان بسیار کم است. طبق استاندارد، هر ده هزار متر مربع باید یک کارشناس محیط زیست داشته باشد، اما در استان مرکزی چنین ظرفیتی وجود ندارد. ما تنها حدود ۱۲۰ نفر نیرو داریم که ۷۰ درصد آنها درگیر کارهای عمومی هستند. بنابراین همه مردم باید کمک کنند تا بتوانیم مشکلات زیستمحیطی را کاهش دهیم. شعار ما ۹۰ میلیون محیط بان است چراکه حفظ محیط زیست وظیفه آحاد جامعه است، بنابراین همه مردم باید کمک کنند و گزارشات آلودگی را اطلاع دهند تا به سرعت مورد پیگیری قرار گیرد.
آقاخانی: از شهری که هیچ برنامه مشخصی در حوزه ترافیک برای کاهش آلودگی ندارد، نمیتواند انتظار بهبود وضعیت زیستمحیطی داشته باشیم. آنچه امروز در اراک میبینیم، تنها یک برنامه ترافیکی در راستای منافع اقتصادی مجموعه شهرداری است. در حالی که طبق ماده ۵۵ قانون شهرداریها، وظایف شهرداری در حوزه محیط زیست، بهداشت عمومی و سلامت مردم تعریف شده، اما هیچ مسئولیتی در این زمینه دیده نمیشود. منابع مالی شهرداری از محل عوارض آلودگی تأمین میشود، اما به جای هزینهکرد در کارهای محیط زیستی، صرف سیاستهای غلط میشود.
وقتی مسیرهای درست برای اتوبوسرانی تعریف نشده باشد، نتیجه این است که یک اتوبوس با پنج سرنشین در خیابانهای باریک تردد میکند و خودش عامل ترافیک میشود. این سیاست ترافیکی نیست، بلکه ایجاد مشکل جدید است. انتظار ما از مدیریت شهری این است که در کنار مسائل نیروگاه، به حوزه ترافیک نیز توجه جدی داشته باشد. ترافیک شامل سه بخش خودرو، سوخت و سیاستهای مدیریتی است. سیاستهای غلط در سطح ملی نیز آسیبزا بودهاند، اما در سطح شهر، مهمترین مشکل عدم مدیریت تقاضای سفر است.
عدم مدیریت تقاضای سفر سبب شده مسائل کوچک به معضلات بزرگ تبدیل شوند. به عنوان مثال، مردم برای خرید میوه ارزان به خیابان امام مراجعه میکنند؛ مرکزی که به زشتترین، غیر بهداشتیترین و شلوغترین نقطه شهر تبدیل شده است. این وضعیت مصداق بارز تضییع حقوق شهروندی است. اگر پایانههای بینشهری و مراکز خدماتی در نقاط مختلف شهر وجود داشت، نیازی نبود همه به مرکز شهر بیایند. بنابراین مدیریت تقاضای سفر باید در اولویت قرار گیرد.
بافت مرکزی اراک به دلیل سیاستهای غلط، به ناکارآمدترین و کمجمعیتترین بخش شهر تبدیل شده است. خانههای مسکونی به دلیل نبود توجیه اقتصادی و محدودیت ساخت، به مراکز تجاری یا انبار تبدیل شدهاند. جمعیت به خیابانهای جدید و کوچههای اطراف مانند خیابان ملکی و مثلث طلایی خرم جهان منتقل شده و بارگذاری جمعیت در این مناطق افزایش یافته است. این یعنی مدیریت شهری خود تقاضای سفر و ترافیک را ایجاد کرده است.
شهرداری اراک بدون داشتن مسیرهای جایگزین، محدودیتهای ترافیکی را در مرکز شهر اعمال کرده است. در تهران، طرح ترافیک با وجود مسیرهای جایگزین مانند اتوبانها اجرا شد، اما در اراک چنین زیرساختی وجود ندارد. نتیجه این است که ترافیک از مرکز شهر به خیابانهای اطراف منتقل میشود و مشکلات زیستمحیطی بیشتر میشود. این سیاست پاک کردن صورت مسئله است، نه حل آن.
شهر نیازمند تصمیمات کارشناسی و برنامهریزی بلندمدت است
امروز که بحث تعریف محدودههای ترافیکی در اراک مطرح شده، باید بررسی شود که آیا این طرحها واقعاً موفق بودهاند یا خیر. آیا اثر زیستمحیطی مثبت داشتهاند یا تنها به افزایش ترافیک و آلودگی منجر شدهاند؟ شهر نیازمند تصمیمات کارشناسی و برنامهریزی بلندمدت است.

اخوان: بخش صنایع خرد در انتشار آلایندهها و سیاهه انتشار دیده نمیشود. به دلایل مختلف این بخش در محاسبات رسمی نادیده گرفته شده است. شرح خدمات دولتی ما یک فرایند خاصی در نظر دارد که سهم صنایع خرد در آن دیده نمیشود. نتیجه این وضعیت همان فقر است که بر محیط زیست اثر گذاشته است.
صنایع زیرزمینی بدون ضابطه فعالیت میکنند
وقتی اقتصاد سالم و بستر مناسب برای شکلگیری صنعت وجود نداشته باشد، افراد به سمت شیوههای ضایعاتی و فعالیتهای غیررسمی میروند. این فعالیتها درگیر تعارض منافع عمومی میشوند و ترجیح میدهند با دور زدن ضوابط، ثروتی برای خود ایجاد کنند. این مسئله نیازمند برخورد جدی و ضوابط سختگیرانه است. برخی واحدها تنها زمانی به رفع آلودگی مجبور میشوند که جریمه شوند. اگر صنعتی سالم باشد، نیازی به چنین برخوردهایی ندارد، اما صنایع زیرزمینی بدون ضابطه فعالیت میکنند و آلودگی بیشتری ایجاد میکنند. این صنایع اغلب در مناطق مسکونی جانمایی شدهاند و اثرات مستقیم بر سلامت مردم دارند.
مشکلات مختلفی در حوزه خودرو وجود دارد که سبب افزایش آلودگی ناشی از خودروها شده است. این در حالیست که بخشی از آلودگی ناشی از تردد وسایل نقلیه است و باید در راستای کاهش ترددها گام برداریم، یکی از این مشکلات نبود توازن و توسعه متناسب زیرساختهای شهری است. وقتی بازارهای میوه، خدمات درمانی و سایر خدمات بهدرستی در سطح شهر توزیع نشوند، ترافیک افزایش مییابد.
مشکل دیگر، ضعف در گسترش حملونقل عمومی با کیفیت است. خرید اتوبوس برقی اقدام خوبی است، اما اگر ساماندهی نشود، به نتیجه مطلوب نمیرسد. ما پایانههای اتوبوس و تاکسی در نقاط مختلف شهر نداریم. وقتی از مرکز شهر به مقصدی در شرق یا غرب شهر میروید، مسیر ده دقیقهای به زمان طولانی تبدیل میشود. این ناشی از نبود نگاه جامع به حملونقل عمومی است. صرف خرید اتوبوس کافی نیست؛ بهویژه اینکه اتوبوسهای قدیمی هنوز از دور خارج نشدهاند و با دود شدید در شهر تردد میکنند.
سیاست شهرسازی نیز در تضاد با سیاستهای ترافیکی است. این دو حوزه هماهنگی ندارند و نتیجه آن افزایش ترافیک و آلودگی است. کیفیت خودروها و سوخت نیز عامل مهمی است. مطالعات نشان دادهاند که خودروهای فرسوده چندین برابر خودروهای عادی آلودگی ایجاد میکنند. در طرح جامع تهران، تنها ۷ درصد خودروها فرسوده بودند، اما همین تعداد ۳۰ درصد آلودگی را ایجاد میکردند. بنابراین اولویت باید بر کاهش خودروهای فرسوده باشد. کیفیت سوخت و معاینه فنی نیز اهمیت دارد. متأسفانه معاینه فنی در بسیاری موارد صوری است. خود من تجربه کردم که توانستم بدون مشکل معاینه فنی دریافت کنم. این نشان میدهد که نظارت کافی وجود ندارد.
مدیران شهری گرفتار شعارهای پوپولیستی و سطحی نباید شوند
مدیران شهری گرفتار شعارهای پوپولیستی و سطحی نباید شوند. سرانه مالکیت خودرو، میزان سفر و سرانه معابر در ایران نسبت به کشورهای توسعهیافته پایینتر است. بنابراین مردم ایران پرمصرف خودرو نیستند، بلکه کیفیت خودروها پایین است، سیاستهای شهرسازی غلط است و حملونقل عمومی کارآمدی وجود ندارد. این عوامل سبب شده مصرف سوخت بالاتر باشد و آلودگی افزایش یابد. اما پاسخ مدیران شهری به آلودگی خودروها تنها سیاستهای سطحی است. راهکار آنها حذف خودروها از مرکز شهر است، در حالی که مشکل تنها از نقطهای به نقطه دیگر منتقل میشود.
این سیاست مانند پنهان کردن زباله زیر فرش است. سیاست حملونقل و ترافیکی ما در حال حاضر در حد پنهان کردن مشکل است تا اینکه به فکر حل آن باشند. ما باید به مسئله ترافیک بهعنوان عامل مهم آلودگی بازگردیم. بدون نگاه جامع به حملونقل عمومی، کیفیت خودروها، سوخت و سیاستهای شهرسازی، هیچ راهکار پایداری برای کاهش آلودگی وجود نخواهد داشت.
گفتوگو از: مبین جلیلی و فاطمه ساریخانی
انتهای پیام/۷۱۱/
- نویسنده: تسنیم tasnimnews





























































































