مهدی پازوکی، کارشناس بودجه درباره وضعیت نرخ بنزین میگوید: «از سال ۹۸ تاکنون اقتصاد ایران درگیر بالاترین سطوح تورم بوده و در همین مدت نرخ بنزین هیچ تغییری نکرده است. در این مدت دستمزد کارگران و حقوق کارمندان هرچند کمتر از نرخ تورم اما افزایش یافته است. برای برقراری تعادل در ساختار اقتصاد، بهتر بود به همین اندازه هم نرخ انرژی در این سالها پله پله بالا میرفت که اکنون میان نرخ واقعی و نرخ رایج انرژی چنین شکافی نباشد.» آنچه در ادامه میخوانید متن کامل گفتوگوی صمت با این کارشناس بودجه است.
مدتی است موضوع «حذف قیمتگذاری دستوری» به عناوین مختلف مطرح میشود و در این بین همیشه نرخ بنزین و حاملهای انرژی در صدر موضوعات موردبحث است. بهعنوان مدیری که نگاه بودجهای دارید، این اقدام را مناسب میدانید؟
تعیین اصولی نرخ هر لیتر بنزین مانند تعیین نرخ هر کالای دیگر نیاز به بررسیهای گوناگون دارد. با این حال اگر نگاهی اجمالی هم داشته باشیم، نرخ ۱۵۰۰ تومانی هر لیتر بنزین در ۵ سال گذشته ثابت بوده است. در همین مدت مشخص، نرخ هر بطری نیم لیتری آب آشامیدنی از ۵۰۰ تومان به ۵ هزار تومان رسیده است؛ به این اعتبار میتوانیم بگوییم در ۵ سال گذشته تورم چنان شدت گرفته که نرخ هر لیتر بنزین از هر لیتر آب ارزانتر شده است. از سوی دیگر دولت مجبور به پرداخت یارانه در حوزه انرژی است و درباره بنزین این یارانه به کالایی تعلق میگیرد که مصرف آن موجب آلودگیهای شدید محیطزیستی میشود و در عین حال از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران تنها ۳۰ میلیون نفر خودرو دارند. به این ترتیب وقتی یارانه پرداختی بهشکل اصولی به جامعه هدف برخورد نمیکند، ادامه وضعیت فعلی را نمیتوان مطلوب ارزیابی کرد.
شما پرداخت سوبسید به کدام کالاها را درست میدانید؟
مثلا برای کالایی مانند شیر که بسیار برای سلامت جامعه مفید است، در داخل کشور تولید میشود و افزایش تقاضای آن به افزایش عرضه منجر میشود و اشتغال بالا میرود، اگر سیاست ارائه رایگان به اکثریت جامعه اجرایی شود، اقدامی قابلدفاع است که با کاهش برخی بیماریها در سنین بالا میتواند هزینههای بهداشت و سلامت را در میانمدت کاهش دهد، اما بنزین کالایی است که مصرف بیشتر آن به آلودگی بیشتر شهرهای کشور منجر میشود.
بدون شک افزایش نرخ بنزین حساسیتهای بالایی دارد، اما شوکدرمانی نیز هیچ وقت نتیجهبخش نبوده است. مسئله این است که از سال ۹۸ تاکنون اقتصاد ایران درگیر بالاترین سطوح تورم بوده و در همین مدت نرخ بنزین هیچ تغییری نکرده است. در این مدت دستمزد کارگران و حقوق کارمندان هرچند نه به اندازه تورم موجود، اما به هر روی افزایش داشت؛ پس بهتر بود به همین اندازه هم نرخ بنزین را بالا میبردند تا اکنون میان نرخ واقعی و نرخ رایج در پمپبنزینها چنین شکافی وجود نداشته باشد. در ۵ سال گذشته از ارزش پول ملی کاسته شد؛ بهنحوی که نرخ هر دلار امریکا از کمتر از ۵ هزار تومان به بیش از ۵۰ هزار تومان هم رسید. با این همه نرخ بنزین مانند سال ۹۸ به ازای هر لیتر ۱۵۰۰ تومان است. این شرایط موجب میشود همچنان تقاضای بنزین در کشور بالا باشد و قاچاق سوخت هم روز به روز گسترش پیدا کند. ضمن اینکه خودروساز وطنی هم ترجیح میدهد با همین شرایط به تولید ادامه دهد و هیچ تلاشی برای کاهش مصرف بسیار بالای خودروهای تولید داخلی انجام ندهد؛ بنابراین در تصمیمگیریها ضمن اینکه مسئله رفاه عمومی را مدنظر داریم، باید این نیز مورد توافق باشد که بنزین کالایی است با ویژگیهای متعدد که نیاز است از جنبههای گوناگون در قیمتگذاری آن وارد شد و در نهایت بهترین سناریو را انتخاب کرد.
مصرف بالای بنزین یکی از توجیهات مطرح در دفاع از افزایش نرخ آن است. با افزایش نرخ بنزین، باوجود زیرساخت حملونقل عمومی شهرها، چقدر میتوانیم به کاهش مصرف دل ببندیم؟
من فکر میکنم باید مسئله را اینطور ببینیم که اگر افزایش نرخ بنزین به اندازهای باشد که قاچاق آن دیگر به کشورهای همسایه صرفه اقتصادی نداشته باشد، حتما افزایش نرخ به کاهش مصرف منجر خواهد شد. ضمن اینکه بهواقع زیرساختهای عمومی شهرها به وضعیت ناگواری رسیدهاند. باید برای کنترل آلودگی محیطزیست، حملونقل عمومی ارزان و کارآمد برای شهروندان کلانشهرها ایجاد شود و در دسترس همه شهروندان قرار گیرد، به همین دلیل دولت نباید به افزایش نرخ بنزین مانند یک منبع درآمد برای تامین هزینههای جاری خود بنگرد و در اصل تمام منابع حاصل از افزایش نرخ بنزین باید صرف توسعه حملونقل عمومی شود.
در چند سال گذشته تقریبا تمام کالاهای مصرفی با افزایش نرخ مواجه شده و همچنان نرخ بنزین ثابت است. این تناقض محصول چیست؟
افزایش نرخ بنزین با حساسیتهای قابلدرکی مواجه است. مسئله نرخ بنزین پیچیدهتر از کالاهای دیگر است؛ با این همه امروز کار به جایی رسیده که استفاده از ابزارهای غیرقیمتی در کلانشهرهایی چون تهران در کاهش مصرف بنزین یا کاهش آلودگی هوا موثر نیست. به این توجه کنیم که امروز خودرو فرسوده از ناوگان کشور بیرون نمیرود، زیرا سهمیه بنزین ارزان دارد؛ بهبیان دیگر مشوقهایی تعریف شده که حتی باعث میشود خودروهای مستهلک را از رده خارج نکنیم. این امر در نهایت به سود کشور نخواهد بود. از سوی دیگر بهگفته سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس، قاچاق بنزین در روز به بیش از ۵۶ میلیون لیتر رسیده که این رقم تکاندهنده است. ما امروز از یک طرف با آلودگی کلانشهرها مواجهیم و از طرف دیگر بخش مهمی از بنزین کشورمان که در نوع خود ارزانترین در جهان هم هست به کشورهای همسایه قاچاق میشود، به همین دلیل من فکر میکنم باید به موضوع نرخ بنزین فراتر از چند عامل نگریست و جوانب مختلف آن را در نظر گرفت.
بسیاری یکی از پیشنیازهای افزایش نرخ بنزین و حذف یارانه این بخش را توسعه حملونقل شهری میدانند. فلسفه هدفمندی یارانهها نیز همین بود، اما توسعه حملونقل عمومی مدتهاست به شکل حرف در دستور قرار دارد. مشکل کجای کار است؟
شاید موفقترین طرح حملونقل عمومی که پس از انقلاب به اجرا در آمد، مترو تهران است. امروز دیگر نمیتوانیم حملونقل در تهران را بدون خطوط مترو و البته در حال توسعه آن تصور کنیم. حملونقل شهری پایتخت امروز تا حد زیادی وابسته به قطارهای زیرزمینی است. درباره سایر وسایل حملونقل عمومی مانند اتوبوس و تاکسی و… مشکلات و کاستیهای جدی وجود دارد که بیشتر نشأتگرفته از شرایط مالی و نگاه مدیریتی مسئولان هر بخش است.
باتوجه به موارد یادشده به جز افزایش قیمت، چاره دیگری برای حل مشکلات موجود حاملهای انرژی نمیشناسید؟
این تنها راهی است که در کوتاهمدت میتوان متصور شد؛ ضمن اینکه برای موفقیت در این مسیر باید همزمان با افزایش نرخ حاملهای انرژی، به مسائل دیگر اقتصاد کشور بهطور جدی پرداخت. کمااینکه ما در سالهای گذشته بارها اقدام به افزایش نرخ بنزین و دیگر حاملهای انرژی کردیم، اما بهدلیل عدم کنترل نرخ تورم و کاهش ارزش پول ملی، باز هم پس از چندی با مشکلات مشابه مواجه و دوباره مجبور به افزایش قیمتها شدیم. بهنظر میرسد برای تعیین نرخ واقعی حاملهای انرژی باید یکسری نسبت را در مقایسه با جهان مبنای محاسبه قرار داد. بهطور مثال در کشورهای توسعهیافته غربی نسبت نرخ بنزین به نرخ اتومبیل، ۱۰ هزار است؛ یعنی اگر فردی معادل ۱۰ هزار لیتر بنزین داشته باشد، میتواند یک خودرو متوسط تهیه کند، اما در ایران این نسبت به ۳۰۰ هزار لیتر رسیده؛ یعنی در ایران شاخص نسبت نرخ بنزین به خودرو ۳۰ برابر کشورهای غربی توسعهیافته است. همچنین در ژاپن ارزش ۳۰ لیتر بنزین معادل ارزش ۳ پرس غذا است و در ایران ۳۰ لیتر بنزین معادل یک ساندویچ فلافل هم نیست. به این ترتیب هر متر و معیاری را که برای بررسی نرخ بنزین به میان میکشیم، میبینیم نرخ فعلی توجیه ندارد. / روزنامه صمت
- نویسنده: گسترش نیوز